راجع به ارتباط خوب و احترام به پدربزرگ و  تشکر از هدیه هاییه که حتی فکر میکنیم لازم نداریم چون ممکنه روزی لازم بشن...
        

          خانه‌ی عروسکی من را ترجیح میدهم
خیلی ملموس تر و اجرایی تره تا این کتاب.
به نظرم اگر سازه‌های ساده تری می‌ساختند بهتر بود
الگویی که ارائه میشه به توانایی بچه‌ها نزدیک نیست و جای ایجاد حرکت و باور توانستن، حس ناتوانی از ایجاد آن ها به وجود می‌آورد.
اون خانه درختی و آن خانه اسباب بازی واقعا ایده آل و زیبا بودند نه کار دست یک پدر بزرگ و نوه.
        

          درباره پسربچه ای که دوست دارد برای تولدش خانه عروسک هدیه بگیرد ولی پدربزرگ به او جعبه ابزار هدیه می دهد که اول برایش ناخوشایند است ولی کم کم لذت ساختن را می چشد و علاوه بر تعمیر وسایل همسایه ها و کسب درآمد، خودش برای خودش خانه عروسک می سازد مصداق بارز " به جای دادن ماهی به او ماهیگیری یاد بده"
        

          هدیه ها عجیب هستند ،  اکثرا چیزهایی هستند که تو دلت نمیخواهد اما بعداً میبینی چقدر به آن هدیه احتیاج داشتی . 
پسر قصه هم همین اتفاق برایش افتاد، شاید اولش میخواست حتی از شرش خلاص شود، اما کم کم دید ، چقدر می‌تواند با این هدیه کارهای جالبی بکند. البته همراهی پدربزرگ هم شرطش بود. 
وقتی کتاب را خواندم دلم برای پدربزرگم و چیزهایی که یادمان میداد تنگ شد.. 
        

          پسرک این قصه دوست داره یه خونه اسباب بازی از اونا که تلویزیون تبلیغ میکنه هدیه تولد بگیره، اما پدربزرگش به اون یه جعبه ابزار هدیه میده.
در وهله اول تلاش ميکنه تا از دست جعبه ابزار خلاص بشه، اما بعدتر در کنار پدربزرگ، مهارت استفاده از جعبه ابزار رو یاد میگیره ، به بقیه کمک میکنه، درامد زایی میرسه و حتی آرزوش رو هم محقق میکنه.


https://taaghche.com/book/144736
        

          میشه گفت کتاب پسرونه‌ی "وقتی مادربزرگ به تو نهال لیمو می‌دهد" هست. همون جذابیت رو داره. ترجمه و تصویرگری‌ هم خیلی خوب بود.
        

          به خصوص یافتن و دیدن عناصری از آن کتاب دیگر (وقتی مادربزرگ به تو...) توی تصاویر این یکی کتاب جذاب بود.
دم نویسنده و تصویرگر گرم.