معرفی کتاب رکسانا اثر ماندا(مودب پور) معینی
در حال خواندن
0
خواندهام
47
خواهم خواند
0
توضیحات
با پسر عموم تو ماشین من نشسته بودیم و داشتیم تو یه بزرگراه خیلی شلوغ حرکت میکردیم.من رانندگی میکردم و مانی م کنارم نشسته بود و تکیه ش رو داده بود به شیشه بغل و همونجور که آروم آروم جلو با همدیگه حرف میزدیم.
پستهای مرتبط به رکسانا
یادداشتها