معرفی کتاب خلبان وارسته: خاطرات سرتیپ دوم خلبان آزاده محمدجعفر وارسته اثر احمد مهرنیا

خلبان وارسته: خاطرات سرتیپ دوم خلبان آزاده محمدجعفر وارسته

خلبان وارسته: خاطرات سرتیپ دوم خلبان آزاده محمدجعفر وارسته

احمد مهرنیا و 1 نفر دیگر
3.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

شابک
9786000318932
تعداد صفحات
304
تاریخ انتشار
1398/6/16

توضیحات

        کتاب حاضر روایت زندگی و خاطرات محمدجعفر وارسته از خلبانان شکاری اف-5 است که شامل تولد، تحصیل، آموزش خلبانی در ایران و امریکا، دوره رزمی در ایران، تبعات انقلاب در زندگی خصوصی او، حضور مؤثرش در جنگ تحمیلی و اسارت او با بالاترین درجه بین همکاران خلبان (با درجه سرهنگ دومی) می باشد.صدای برخورد یک تیر موشک که بعداً فهمیدم از نوع رولند فرانسوی بود، هواپیمایم را غیرقابل پرواز کرد. بنا بر این مجبور به کشیدن حلقه پرتاب صندلی و خروج اضطراری از هواپیما شدم. این خروج که جمعاً کمتر از یک ثانیه تا باز شدن چتر نجات در ارتفاع پست وقت می گیرد، برایم زمانی طولانی حس شد. به طوری که همه زندگی ام، یک بار در ذهنم مرور شد و بهنام را با آینده مبهمش به وضوح دیدم. ...کیانی پرسید: "تو کی هستی؟" گفتم: "سرهنگ جعفر وارسته" احمد فلاحی که مرا می شناخت، ادامه داد: تو دیگه چرا با درجه سرهنگی پرواز برون مرزی آمدی؟" جواب دادم: " دیگه برای این حرف ها دیر شده." کیانی پرسید: "اونجا تو ایران می دانند ما زنده ایم؟" گفتم بله (در حالی که مطمئن نبودم). او ادامه داد: "ما در سلول دیوار به دیوار تو هستیم. هر وقت به دیوار زدیم، جواب بده تا احساس تنهایی نکنی." ...
      

لیست‌های مرتبط به خلبان وارسته: خاطرات سرتیپ دوم خلبان آزاده محمدجعفر وارسته

یادداشت‌ها

          سرهنگ دوم خلبان و جانشین پایگاه تبریز بود که باز به مأموریت رفت اما این بار به جای یک ساعت، چهار سال طول کشید تا نزد خانواده و همکارانش بازگردد. در کتاب حاضر، جناب احمد مهرنیا به خاطرات آزاده سرافراز امیر سرتیپ خلبان محمدجعفر وارسته می‌پردازد. جناب وارسته از خلبانان هواپیمای شکاری اف-5 بودند و در سال 1365 به اسارت درآمدند. در مقایسه با خاطرات دیگر اسرای خلبان، «خلبان وارسته» چند ویژگی خاص دارد:
1- تا جایی که می‌دانم جناب وارسته، از میان خلبان‌ها، بالاترین مقامی بوده‌اند که به اسارت درآمدند. به علاوه، ایشان جزو متاخرین از اسرای خلبان بودند؛ چون بیشترِ خلبان‌های ما در پاییز 1359 اسیر شدند. با توجه به این‌ها، خاطرات جناب وارسته، اطلاعات سودمندی در مورد نیروی هوایی پس از تابستان ۶۰ (و زیروزبر شدن نیروی هوایی پس از فرار بنی‌صدر) دارد و می‌توانیم بخشی از عملکرد فرماندهان جوانی مثل شهید بابایی را ببینیم.
۲- جناب وارسته بیشتر اسارت خود را در میان عموم اسرا (اعم از ارتشی، سپاهی و بسیجی) و در زندان‌های شمال عراق مانند صلاح‌الدین و تکریت و شماره پنج گذراندند و لذا تجربیات و شرایط متفاوتی نسبت به عموم خلبان‌ها که در الرشید یا ابوغریب بودند، داشتند. از جمله تجربه‌های تلخ و مستمری از کتک‌زدن‌ها، تحقیر‌کردن‌ها و نیز نمونه‌هایی از اسیرانی که برای خوش‌خدمتی کردن نزد نیروهای بعثی، وطن و هم‌وطن خود را می‌فروختند.
۳- در آن زمان ایشان پذیرفتند که با تلویزیون عراق مصاحبه کنند که مصاحبه ایشان الان هم موجود و قابل دسترسی است. خانواده نیروی هوایی هم حدود سال 1400 با ایشان دو مصاحبه یک ساعته انجام داده‌اند که آن هم در اینترنت موجود است. 
۴- همسر ایشان در سال 57 فوت کرده بوده و ایشان با پسر ده دوازده ساله‌شان (بهنام) زندگی می‌کردند که پس از اسارت، خواهرشان (فریده وارسته)، سرپرستی و نگهداری از او را به عهده گرفت. در پایان کتاب، این خواهر فداکار نیز مختصری از آن چند سال بیان می‌کنند.
۵- دو سه مسأله در خواندن کتاب ذهنم را درگیر کرد: آیا تحت هیچ شرایطی مجاز هستیم همانطور که دشمن شهرها و مناطق مسکونی ما را می‌زند، مقابله به مثل کنیم؟ اگر من یک خلبان باشم و دستور بیاید که برو شهر اربیل را بزن، چه می‌توانم بکنم؟ به نظرم رسید یک بار دیگر، مرده‌های بی‌کفن و دفن سارتر را بخوانم. تحت شکنجه آیا باز حدومرزی را باید نگه داشت و آیا شدنی است؟
در مجموع کتاب خوش‌خوان، روان و پر از اتفاقات تلخ و شیرین بود و خدا را شکر می‌کنم که جناب مهرنیا، یکی دیگر از قهرمانان جنگ هشت ساله را به ما معرفی کردند.
        

4