باشگاه کتاب خوانی جین آستین

باشگاه کتاب خوانی جین آستین

باشگاه کتاب خوانی جین آستین

کارن جوی فاولر و 1 نفر دیگر
3.2
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

10

ناشر
نیماژ
شابک
9786003673052
تعداد صفحات
298
تاریخ انتشار
1396/12/24

توضیحات

        
کارن جوی فاولر (1950) از نویسندگان مطرح آمریکا است که در رمان هایش بیش از هرچیز به زندگی زنان می پردازد. او تاکنون برنده ی جوایز ادبی بسیاری همچون جایزه ی جهانی ادبیات فانتزی (2004 و 2010) ، جایزه نبیولا (2004 و 2008) 
جایزه ی شرلی جکسون (2009) و جایزه بن فاکنر (2014) شده و برای آخرین رمانش که با عنوان ژنون قرمز من در ایران منتشر گردید.
نامزد نهایی جایزه ی من بوکر (2014) نیز بوده است. رمان باشگاه کتابخوانی جین آستین او به مدت سیزده هفته در صدر فهرست پر فروش ترین کتاب های نیویورک تایمز قرار داشته است.
سیلویا گفت: «وقتی داشتم میرفتم بیمارستان. فکر کردم اگر حال الگرا خوب باشه. خوشبخت ترین زن دنیا میشوم.
حالش خوب بود. منم خوشبخت ترین بودم.
اما امروز ظرف شویی گرفته. گاراژ پر از سوسک شده. 
خبرهای روزنامه پر از بدبختی و جنگه.
هنوز هیچی نشده باید به خودم یاد آوری کنم که شاد باشم. می دونی اگه برعکس بود.
اگر اتفاق بدی برای الگرا افتاده بود، مجبور نبودم به خودم یادآوری کنم که ناراحت باشم.
تمام عمر ناراحت و غمگین می بودم.
چرا ناراحتی باید اینقدر قوی تر از شادی باشه؟»

      

لیست‌های مرتبط به باشگاه کتاب خوانی جین آستین

یادداشت ها

فهیمه

1400/8/12

          نقل از کتاب:
"هر کدام از ما جین آستینِ خودمان را داریم.
آستینِ جوسلین رمان های فوق العاده ای در مورد عشق و عاشقی نوشته، اما خودش هرگز ازدواج نکرده است.
آستینِ برنادت یک نابغه ی طناز است.
آستینِ سیلویا می تواند عاشقانه دوست بدارد و دوست داشته شود، اما این عشق جلوی چشم هایش را نمی گیرد و قضاوتش را مخدوش نمی کند.
آستینِ آلگرا در مورد تأثیر مسائل اقتصادی و نیاز مالی بر زندگی عشقی زن ها می نوشت. اگر الگرا در کتابفروشی کار می کرد احتمالاً آستین را در ققسه ی کتاب های ترسناک قرار می داد.
آستین پرودی، آستینی بود که هربار کتاب هایش را می خواندی با قبل فرق داشت، بنابراین یک سال همه ی کتاب هایش عاشقانه بود و سال بعد یک باره متوجه نثر خوشایند و طعنه آمیزش می شدی. "

آستینِ من، شبیه آستینِ پرودی ست. هر بار کتاب هایش را می خوانم با دفعه ی قبل فرق دارد و هر بار بیشتر دوستش دارم.

اما در مورد کتاب:
پنج خانم و یک آقا، قرار می گذارند در شش ماه، شش رمان جین آستین را بخوانند و در موردشان صحبت کنند. با اِما شروع می کنند و با ترغیب تمام. شش فصل دارد. هر فصل علاوه بر جلسات کتابخوانی، در مورد یکی از اعضای باشگاه است؛ همان کسی که قرار است جلسه ی کتابخوانی در خانه اش برگزار شود.
من در مورد کتاب ها، خیلی سخت گیر نیستم. همین که یک متن روان داشته باشد و یک داستان خوب، برایم کافیست. و این کتاب، یک متن روان دارد و شش داستان خوب. ماجرای چندانی در کتاب اتفاق نمی افتد، به همین خاطر شاید زمین گذاشتنش راحت باشد و تمام کردنش سخت، اما شخصیت های جالبی دارد. تنها نقطه ضعف کتاب، جلسات کتابخوانی هستند. وقتی در مورد کتاب ها و شخصیت های آستین صحبت می کردند، سخت بود باور کنم که هر دو یک کتاب را خوانده ایم. شاید به این خاطر که زمان زیادی از آخرین باری که خواندمشان گذشته.
در کل دوستش داشتم.
        

4

          باشگاه کتابخوانی جین آستین از آن دسته کتاب هاییست که من برایشان یک قفسه درست کرده ام و اسمشان را گذاشتم کتابهایی درباره کتاب، در ستایش کتاب. ویژگی اصلی این قفسه این است که اگر عاشق کتاب نباشید احتمالا از آنها لذت نمی برید.
همانطور که از اسم کتاب مشخص است، ماجرای کتاب حول یک گروه کتابخوانی می گذرد که علاقه زیادی به جین آستین دارند. هر جلسه در خانه یکی از اعضا جمع می شوند و درباره یکی از کتاب ها صحبت می کنند.
به جز جولیسن و سیلویا که از نوجوانی با هم دوست بوده اند، بقیه اعضای گروه به مرور و به واسطه علاقه به جین آستین به گروه اضافه می شوند. هر فصل از کتاب روایت صحبت های گروه در مورد یکی از کتاب ها به اضافه داستان زندگی یکی از اعضای گروه است.
قطعا اگر کتاب های جین آستین را خوانده باشید، کتاب برایتان لذت بخش تر خواهد شد اما داستان های هر یک از اعضا هم آنقدر جذاب است که شما را با خود همراه می کند. شخصیت های باشگاه کتاب هر کدام ویژگی های خاصی دارند و به گونه ای انتخاب شده اند که احتمالا بسیاری از افراد بتوانند حداقل با یکی از شخصیت ها ارتباط نزدیک پیدا کنند.
در مجموع برای من کتاب خوب، روان و دل پذیری بود. حال و هوای کتاب انقدر خوب بود که خواندنش حالم را خوب کرد.
نکته مهم این کتاب برای من ترجمه بسیار خوب، روان و همراه با پانویس ها و توضیحات تکمیل کننده بود که با توجه به نوع کتاب و ارجاعات آن بسیار ضروری بود. 

بخشی از کتاب

کتاب هدیه دادن وقتی جمله مداخله آمیز "خب از کتاب ها خوشت اومد یا نه؟" به دنبالش می آمد تبدیل به تحمیل میشد.

سیلویا اندیشید که چطور همه پدر و مادر ها زندگی های ناممکنی برای فرزندانشان آرزو میکنند. شروع خوش، وسط خوش، پایان خوش. بدون هیچ افت و خیزی.  اگر پدر و مادر ها موفق می شدند آرزو هایشان را پیش ببرند، بچه ها چه سرنوشت های یکنواخت و بی مزه ای پیدا می کردند.

پی نوشت
در طول کتاب بیشتر از همه چیز حسودیم شد به حال اعضای باشگاه کتابخوانی. به نظرم هیچی بهتر از این نیست که دوستای کتابخوان داشته باشی و ماهی یکبار به دور از همه دغدغه ها، دوستانه کتاب بخوانی و لذت ببری.
        

2