معرفی کتاب شقایقی در باد اثر لیلا صادق محمدی

شقایقی در باد

شقایقی در باد

3.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

شابک
9786227812992
تعداد صفحات
360
تاریخ انتشار
1403/4/1

توضیحات

        

(روایت زندگی شهید مدافع حرم قدیر سرلک)

کتاب شقایقی در باد به زندگی این شهید از دوران کودکی تا زمان شهادت این شهید می‌پردازند.
شهید مدافع حرم قدیر سرلک متولد ۱۳ شهریور سال ۶۳ بود. رزمندۀ بسیجی که به صورت داوطلبانه برای اجرای عملیات مستشاری، به منظور دفاع از حرم حضرت زینب(س) و مبارزه با گروهک‌های تروریستی به سوریه رفت. این شهید سال‌ها به عنوان فرمانده گردان امام حسین(ع) سپاه ناحیه شهید محلاتی مشغول خدمت بود. شهید قدیر سرلک در 13 آبان سال 1394 در نبرد با تروریست‌های تکفیری داعش در حومه حلب به شهادت رسیدند.
نویسنده در بخشی از مصاحبۀ خود برای معرفی اثر آورده است: تمام فایل‌های ارسالی را مطالعه می‌کنم، مصاحبه‌های خام را می‌خوانم،خاطرات را برای چندمین بار می‌خوانم. طرح را می‌نویسم و آن را با روایت خاطرات همسر شهید آغاز می‌کنم. فیلم و کلیپ‌های به جامانده را می‌بینم و خاطرات را برای چندمین بار مرور می‌کنم تا عنوانی درخور شهید بیایم، خاطراتی که با پیگیری‌های مکرر، جزئیات و مستندات دقیق تری از آن‌ها به دست آورم.
شهید قدیر سرلک را عاشقی بی‌نظیر می‌یابم که نه در دوران حیات آن‌طور که شایستۀ ایشان است شناخته شده‌اند و نه بعد از شهادت. عشق را چنان زندگی کرده است که شقایق‌وار به لاله‌ای بی‌همتا مبدل گشته است.
نویسنده در شقایقی در باد تلاش کرده تا همۀ اطلاعات را مانند تکه‌های پازلی کنار هم بچیند و از تلفیق هنر داستان‌نویسی و خاطره‌نویسی برای به تصویر کشیدن و ملموس‌تر شدن وقایع و خاطرات استفاده کرده‌است. با به کارگیری عناصر داستان‌نویسی، شخصیت، لحن، فضا، انواع کشمکش‌ها و…. تلاش کرده‌اند تا شناخت شهید بزرگوار برای رده‌های سنی مختلف ملموس‌تر کنند.

      

لیست‌های مرتبط به شقایقی در باد

یادداشت‌ها

          شهید قدیر سرلک 
روز عید قدیر دنیا اومد، عموش گفت اسمش رو با خودش اورده، قدیر. 
داستان، زندگی قدیر را از زبان افراد مختلف خانواده و دوستان نقل میکند.. ازماجرای ازدواجش با مریم شروع می شود،  هر قسمت هم از زبان همان شخصیت نوشته شده که به صمیمت و همذات پنداری قصه خیلی کمک می کند. 

قدیر پسربچه ایست که از دیوار راست بالا میرود.. 
کاری که میداند درست است را انجام میدهد، به هر قیمتی. 
و بسیار مهربان و شوخ طبع.. از آنهایی که اگه تو یه جمع باشن کل جمع رو به هیجان و خنده میندازن... ازونایی که وقتی نیستن خیلی جای خالیشون معلومه... 

یک فیلمی دیدم از مصاحبه خانمشان بعد از شهادت ایشان... میگفت خیلی دوست داشتم با هم زندگی میکردیم، بچه دار میشدیم، سفر میرفتیم، پیر میشدیم..... ولی نشد. 

این رو از زبان خانم شهید صدرزاده هم شنیده بود که به یکی از نزدیکانش میگفت وقتی تو خیابون پیرزن و پیرمرد میبینم میگم میشه من و مصطفی هم باهم پیر بشیم...ولی نشد. 

میخوام بگم این آدمها از عزیزتریناشون گذشتن..از جوونی و زندگیشون..از آرزوهاشون.... خیلی باید حواسمون باشه، خیلی ما عقبیم،  اینها به اون حرفی که میگه ابد در پیش داریم رسیدن و از اینها گذشتن،  
کاش ماهم برسیم. 


        

14