زندگی خصوصی کاترین کبیر زندگی خصوصی کاترین کبیر جورج پی بادی گوچ و 1 نفر دیگر 3.5 2 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 6 خواهم خواند 2 ناشر تاو شابک 0000000145422 تعداد صفحات 498 تاریخ انتشار 1399/10/8 توضیحات کتاب زندگی خصوصی کاترین کبیر، نویسنده جورج پی بادی گوچ. یادداشتها محبوبترین جدید ترین 🎭 🎬 محمد رضا خطیب 🎭📚 1401/4/13 یک رمان تاریخی جذاب از زندگی کاترین کبیر که تقریبا سرنوشت روسیه رو عوض کرد. زنی خودکامه و هوس باز که اهل علم و ادب هم بود. در کل برای شناخت این زن تاثیرگذار در تاریخ روسیه و زندگیش و شرایط روسیه تزاری و ... کتاب خوبیه. ضمن اینکه باید توجه داشته باشید که رمان تاریخی میخونید و نه تاریخ محض. 0 8 ساجده جعفری 1403/5/4 سوفیادختر یوهانا شاهزاده آلمانی و پدرش یک کشیش و برادر پادشاه اتریش بود. ملکه الیزابت روسیه چون وارثی نداشت سوفیا را برای ازدواج با پطر سوم پسر خواهرش فرامی خواند و وی را کاترین مینامد پطر سوم زشت و آبله رو و سفیه و دچار ناتوانی جنسی بوده به همین دلیل به شدت از کاترین زیبا و باهوش متنفر بوده.ده سال میگذرد و بچه دار نمی شوند تا به دستور الیزابت ، کاترین با مرد دیگری رابطه پنهانی برقرار میکند و وقتی بچه دار میشود آن را پل اول و پسر پطر سوم جا میزنند. بعد از فوت الیزابت ، کاترین که در طی ۱۵ سال تمام آثار نویسندگان فرانسوی مثل ولتر و روسو و ... را خوانده بود و به خاطر زیبایی و سیاست بالایش شبکه سازی نظامی انجام داده بود در طی یک کودتا پیشدستی کرد و قبل از اینکه توسط پطر تبعید یا کشته شود پطر را از سلطنت خلع کرده و پسر ۶ ساله اش را جانشین او و خودش را ملکه روسیه عنوان کرد. جدای از سادیسم جنسی و مشکلات اخلاقی این زن باید گفت در امور مملکت داری رویای خوشبختی ملت روسیه را داشت. وی به تقلید از نظرات ولتر اومانیسم و اصالت لذت انسانی را قبول داشت پس تقوا و نصایح پدر کاتولیکیش را کنار گذاشت و بنا را بر لذت هرچه بیشتر از خوراک. تجملات و جواهرات و پوشاک و روابط عاشقانه با پسرهای نوجوان و در اواخر عمرش با حیوانات گذاشت.سرزمینهای کریمه را از دولت عثمانی گرفت و ارتباط عثمانی را با ترک های قزاقستان قطع کرد .قانون برده داری و رعیت اربابی را در روسیه لغو کرد اما به دلیل مخالفت زیاد اشراف و علاقه زیادش به تجملات نتوانست آن را اجرا کند. پس از انقلاب فرانسه وی دچار سرخوردگی شد چون فکر میکرد با آزادی همه مردم و عقاید و آرا بهترین حکومت دموکراسی پیش می آید ولی با دیدن آنارشیسم و هرج و مرج پس از انقلاب در فرانسه احساس کرد حکومت دموکراسی واقعی مبنی بر اصالت لذات انسانی پایدار نخواهد ماند زیرا لذات افراد با یکدیگر تداخل و تنازع دارد و باید قانونی وجود داشته باشد که مرز مشخص کند. اما بر کدام مبنا قانون وضع شود؟ قانون اشراف؟ قانون ضعفا؟ قانون کلیسا؟ این سردرگمی سبب شد وی به سمت دیکتاتوری متمایل شود و بگوید قانون آن است که من میگویم و پسرش پل را از امور حکومتی دور نگه دارد تا مخالف نداشته باشد. 0 7