معرفی کتاب شیار 143 اثر نرگس آبیار

در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
4
توضیحات
نمای نزدیک: عشق و چند تکه استخوان درآن سالها جوانان و نوجوانان بسیاری نیمکتهای چوبی را رها کردند و رفتند تا زندگی را جای دیگری بیاموزند، جایی که مبارزه عین زندگی بود و مرگ کمال آن. «شیار۱۴۳» راوی همان آدمهاست. داستان زندگی تعدادی از جوانان بیجاری که عزم جبهه کردهاند و دیگر هیچ چیز حتی دلنگرانی مادرها و مخالفت دلسوزانه پدرها هم مانعی برایشان نیست. این همکلاسیهای جوان، برای یک دوره آموزشی به پادگانی در یزد اعزام میشوند و پس از آن در عملیات والفجر مقدماتی شرکت میکنند. نرگس آبیار در رمان «شیار۱۴۳» هربار زندگی این سربازان جوان و خانوادههایشان را به شکلی موازی روایت میکند. در جریان این عملیات، برخی از این سربازان اسیر شده و تعدادی نیز مجروح و شهید میشوند. اما در میان قهرمانان قصه، جعفر و مادرش اختر که داستانشان دستمایه فیلمنامه« شیار۱۴۳» نیز قرار گرفته، داستانی از عشق و انتظار را روایت میکنند که به سادگی از یاد نمیرود. داستان زندگی اختر در محوریت قصه و همچنین بعد از فصلهای مربوط به اردوگاه، درحالی که خیال میکند فرزندش جعفر مفقود شده، اما تنها چند تکه استخوان و یک جمجمه از او بازمیگردد، اگرچه داستانی قدیمی است، اما تازگی حقیقتی را دارد که در طول تاریخ کهنه نمیشود. «شیار۱۴۳» همزمان در سه جغرافیای جنگ روایت میشود، جبهه، اردوگاه و خانه مادری منتظر که چشم به راهیاش چیزی از مبارزه این بزرگ مردان کوچک کم نداشت. «شیار۱۴۳» راوی انتظار است؛ راوی مفهومی به درازی تاریخ بشری.
یادداشتها
1401/3/10
1403/12/7
"استخوانها را در کفن پیچیدند. حالا کفن به اندازهی یک نوزاد شده بود. اختر نوزاد را در بغل گرفت. بوی شیر میداد؛ بوی گس شیر... نه... بوی نام گندم بهاره." روایتی دلنشین با صحنهپردازیهایی متفاوت که به مخاطب کمک میکند واقعهی به جنگ رفتن چند نوجوان از یک شهر کوچک را به خوبی و از زوایای مختلف درک کند. قلم نویسنده خوب است اما نه به اندازهی فیلمهایش. ترجیح میدهم نرگس آبیار را در مقام یک کارگردان فوقالعاده ببینم تا یک نویسندهی معمولی. راستی، این کتاب ارتباط خیلی خیلی کمی با فیلمی به همین نام دارد و کاش سوره مهر عکس جلد و اسم کتاب را عوض کند. حداقل آدمها با پیشفرض آن فیلم معرکه، سراغش نروند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.