مامان کله دودکشی

مامان کله دودکشی

مامان کله دودکشی

الهام مزارعی و 1 نفر دیگر
0.0 1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

ناشر
افق
شابک
9789643697242
تعداد صفحات
24
تاریخ انتشار
1392/10/16

توضیحات

        کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی با زبانی ساده و روان است که برای گروه سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. تصویرهای طناز و پرکاری که در بین متن قصه «مامان کله دودکشی» آمده به درک بهتر داستان کمک می کنند. در داستان می خوانیم: ««طوطیا» دختر بازیگوشی است که دلش می خواهد مامانش با همة مامان های دنیا یک فرق اساسی داشته باشد. او خیلی زود به آرزویش می رسد و یک مامان کله دودکشی پیدا می کند، اما مامان کله دودکشی او زیادی مشهور می شود، پس دخترش برای نجات او از دست پلیس مخفی ها دست به کار می شود».
      

یادداشت ها

        ***خطر مسمومیت***
یه دختری به اسم طوطیا میگه من دلم میخواد یه مامان خاص داشته باشم، مخصوص خودم. بعد یهو به ذهنش میرسه که خوب مامان دودکش دار گزینه ی خوبیه. بعد که همچین مامانی رو نویسنده براش خلق می کنه. مامانه میگه وای حالا من با این دودکش چجوری مهمون داری کنم؟(نهایت دغدغه ی یک مامان ایرانی)
بعد می رود پیش دکتر، دکتر با ابراز تاسف می گویند هیچ کاری از دست من برنمی آید( یعنی مثلا به قطع دودکش فکر نکرده؟)
طوطیا که از این ماجرا عبرت نگرفته می گوید می خواهم مامانم معروف هم باشد. نویسنده هم می گوید چشم.
بعد مامانه فردا پامیشه که بره بانک استدلالش هم اینه که بالاخره باید زندگی کنیم( پس چرا مهمونی گرفتن رو جزء زندگی حساب نکرده بود؟ لابد اونا فامیلای شوهرش بودن) بعد یهو دزد میاد مامانه عصبانی میشه دود میده بیرون و دزدا دود گرفته شده و دستگیر میشن.( سوال اینه که آیا دود ها هوشمند بودن که مردم تو بانک رو مسموم نکردن، یا وضع مردم مهم نیست؟)
از فردا خبره می پیچه و مامانه مشهور میشه. بعد دختر به این نتیجه میرسه مشهوریت خوب نیست. اصلا این با اون درخواستش که می خواست مامامه فقط برای خودش باشه در تناقضه.
بعد یهو سازمان ملل دعوتش می کنه. اونم از استرس دودکشش می پوکه و همه رو مسموم می کنه( نتیجه می گیریم دود هوشمند نبوده) مامانه رو دستگیر می کنن. بعد به نظرتون چجور آزاد میشه؟ با نامه دخترش به رئیس سازمان ملل(چرا اینجاش شبیه این فیلما و رمانای خارجی شد؟ بعد یعنی رئیس سازمان ملل که برا کشتن اونهمه طفل یمنی نهایتا ابراز نگرانی می کنع، یهو این ننه رو آزاد می کنه؟ خدا منو گاو کن.) 
اینجا با یه پایان شگفت انگیز روبه رو میشیم. نویسنده عطسه می کنه و شخصیت ها واقعی می شن. استدلال نویسنده اینه که من چیم از نویسنده پینوکیو کمتره.
کتاب تمام شد. اما تا مدت ها ذهن مرا درگیر خواهد کرد.
آیا نویسنده قائل به عقل داشتن کودکان هست؟
چرا باید چنین داستانی بنویسد؟
هدف انتشارات افق از نشر این کتاب چه بوده؟
چه ارزش ادبی یا اخلاقی در این داستان نهفته بود؟
چرا آن مادر نخواست با کله دودکشی مهمانی بدهد چون آبرویش می رفت ولی بلند شد و رفت بانک؟
چرا طوطیا اول مامانی می خواست که برای خود خودش باشد ولی وسط داستان گفت می خواهم مامانم معروف شود‌؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

9