بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

شهر خنده

شهر خنده

شهر خنده

زهرا نعیمی و 3 نفر دیگر
2.2
2 نفر |
2 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

0

به شهر خنده خوش آمدی! این ضبط صوت را بگیر، این گردنبند بزرگ طرح لبخند را هم دور گردنت بینداز و سعی کن تا جایی که می‌توانی بخندی. حالا دیگر تو هم مثل من و منیژه و شبح و بقیۀ بچه‌های نوانخانه، یک آلفا هستی و کارت این است که دیگران را بخندانی و پول دربیاوری. امیدوارم بتوانی این کار را به خوبی انجام بدهی؛ وگرنه مجبور می‌شوی تا آخر عمر لبخند بزنی. یک لبخند اجباری که شهر خنده به تو هدیه خواهد داد.

یادداشت‌های مرتبط به شهر خنده

            سلام علیکم و رحمة الله من این کتاب داستان رو خوندم و با نکات عالی و خوبش آشنا شدم توصیه می‌کنم که جوان‌ها و هر کسی که به رمان و داستان کوتاه علاقه داره این رو بخونه و از نکات جالبش بهره بشود. من در یادداشتی که من به ذهنم رسید قصد دارم که بخشی از نوشته‌های شهید چمران رو به عنوان یادداشت برای این کتاب قرار بدم ؛" ولی خود را از تک و تا نمی‌انداختم. به زور پاهای خود را می‌کشیدم به زور لبخندهای سردی بر لبانم نقش می‌بست به زور می‌خوابیدم به زور بیدار می‌شدم به زور غذا می‌خوردم و منتظر قَدَر محتوم خود بودم.اما یکباره آسمان ظلمت زده می‌شکفت، از میان ابرها یه غم و یأس نور امید از هر طرف سرازیر می‌شد از هر گوشه خبری خوب فرا می‌رسید از همه جا باران رحمت می‌بارید آنگاه اشک در چشمانم روان می شد. روح حساسم به تموّج در می آمد و جمال و جلال خدا را با قلب حس می‌کردم ، روحم به آسمان پرواز می‌کرد جسمم چابک و سریع و نشیت بود می‌دیدم همه قهقه می‌زنند ،همه مسرورند، احساس پیروزی می‌کنند ، همه امیدوارند ، همه زندگی را شیرین می‌بینند ...."