یادداشت علی سعیدی

                سلام علیکم و رحمة الله من این کتاب داستان رو خوندم و با نکات عالی و خوبش آشنا شدم توصیه می‌کنم که جوان‌ها و هر کسی که به رمان و داستان کوتاه علاقه داره این رو بخونه و از نکات جالبش بهره بشود. من در یادداشتی که من به ذهنم رسید قصد دارم که بخشی از نوشته‌های شهید چمران رو به عنوان یادداشت برای این کتاب قرار بدم ؛" ولی خود را از تک و تا نمی‌انداختم. به زور پاهای خود را می‌کشیدم به زور لبخندهای سردی بر لبانم نقش می‌بست به زور می‌خوابیدم به زور بیدار می‌شدم به زور غذا می‌خوردم و منتظر قَدَر محتوم خود بودم.اما یکباره آسمان ظلمت زده می‌شکفت، از میان ابرها یه غم و یأس نور امید از هر طرف سرازیر می‌شد از هر گوشه خبری خوب فرا می‌رسید از همه جا باران رحمت می‌بارید آنگاه اشک در چشمانم روان می شد. روح حساسم به تموّج در می آمد و جمال و جلال خدا را با قلب حس می‌کردم ، روحم به آسمان پرواز می‌کرد جسمم چابک و سریع و نشیت بود می‌دیدم همه قهقه می‌زنند ،همه مسرورند، احساس پیروزی می‌کنند ، همه امیدوارند ، همه زندگی را شیرین می‌بینند ...."
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.