من ترسو نیستم (خاطرات وندی شرمن مذاکره کننده ی ارشد آمریکایی)

من ترسو نیستم (خاطرات وندی شرمن مذاکره کننده ی ارشد آمریکایی)

من ترسو نیستم (خاطرات وندی شرمن مذاکره کننده ی ارشد آمریکایی)

وندی آر شرمن و 3 نفر دیگر
3.7
3 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

0

شابک
9789644199615
تعداد صفحات
304
تاریخ انتشار
1399/3/26

توضیحات

        به طبع یکی از محوری ترین و مهم ترین مأموریت های «وندی شرمن»، مذاکره با هیئت ایرانی بر سر مسئله هسته ای بود که بارها با توجه و اهمیت ویژه ای به آن پرداخته است. خواندن خاطرات وندی شرمن به عنوان یک مقام سیاسی ارشد امریکایی کمک می کند که موضع یک امریکایی نسبت به ایران و هیئت ایرانی و بحث هسته ای و همین طور بخشی از تاریخ دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران آشکار شود. البته این کتاب منحصر به روایت مذاکرات هسته ای نیست و شرمن در بخش های دیگری از کتاب خاطرات خود به مسائلی نظیر نحوه ورودش به سیاست و فعالیت های دانشگاهی خود نیز اشاره کرده است.
      

یادداشت‌ها

          ⭕ماجرای مذاکرات برجام برای ما ، ماجرای پیچیده‌ای بوده، یک عده که نگران خدعه‌های آمریکا و اروپایی‌ها بودند،هر چه می‌توانستند از خطرات پیشِ رو گفتند و سالها دلواپسان خوانده شدند و به سُخره گرفته شدند
حالا بعد از گذشت یک یا دو سال از بیرون آمدن آمریکا از برجام، خاطرات کسی را می‌خوانیم که مذاکره کننده ارشد آمریکایی‌ها در برجام بود

⭕در این کتاب که شامل مراحل مختلف زندگیِ شِرمَن هست تا فصلِ موفقیت زندگی نویسنده جلو می‌ریم
در هر فصل مخلوطی از ماجرای مذاکرات هسته‌ای،زندگیِ شخصیِ شرمن و زندگیِ شغلی اوست
در واقع کتاب در حالِ معرفیِ یک الگوی موفق (در حین حال با سختی فراوان) برای دختران آمریکایی است

⭕یک نکته‌ای هم که باید بگم اینه که ترجمه‌ی کتاب بعضی مواقع خیلی اذیت کننده بود ، امیدوارم یک تجدید‌نظری بشه و ترجمه رو درست کنند
یک نمونه‌اش رو می‌تونید در قسمت((بخشی از کتاب)) ببینید

⭕پ.ن(صرفا برای درد و دل):
خیلی از تمدن‌ها و عقاید برای افرادشون الگو تعریف می‌کنند و درباره‌ی الگوهاشون صحبت می‌کنند که حتی ممکنه اون الگو تخیلی و ساخته‌ی ذهن باشه
اما ما با داشتن الگوهای عالی ،خیلی کم‌کاری کردیم
برای همین هم خیلی‌هامون الگوهای نامناسبی پیدا کردیم و داریم راه رو کج می‌ریم

⭕بخشی از کتاب:
کِری به یک‌باره لنگان‌لنگان با عصایش از سالن گذشت و به سمت اتاق جلسه‌ای رفت
        

0