معرفی کتاب طرحی برای یک متافیزیک نظام مند اثر دیودملیت آرمسترانگ مترجم سیدمحمدحسن آیت الله زاده شیرازی

طرحی برای یک متافیزیک نظام مند

طرحی برای یک متافیزیک نظام مند

4.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

4

ناشر
کرگدن
شابک
9786226420723
تعداد صفحات
162
تاریخ انتشار
1399/8/12

توضیحات

        کتاب حاضر، آخرین جمع بندی دیوید آرمسترانگ از آرایش در حوزه متافیزیک است. او در این کتاب، تعدیلاتی جزئی و گاه تغییراتی کلی در دیدگاه های پیشین خود داده است. کتاب حاضر به طیفی نسبتاً گسترده ای از موضوعات متافیزیکی آن هم در چهارچوب نظام یکپارچه می پردازد. موضوعاتی از قبیل کلی ها، جزئی ها، ویژگی ها، صادق سازها، رابطه ها، اوضاع امور، علیت، قوانین طبیعت، استعدادها، اعداد، رده ها، مجموعه ها، فقدان ها، زمان، ذهن، ضرورت و فعلیت.
      

یادداشت‌ها

          آرمسترانگ که از مهم‌ترین فلاسفه‌ی تحلیلی است در این کتاب وعده‌ای جذاب و ناآشنا(البته در سنت تحلیلی) به خوانندگان می‌دهد: برخوردی نظام‌مند با متافیزیک تحلیلی. رهیافتی که معمولا در سنت تحلیلی غریب و ناآشناست و شاید تنها چند تن از مهم‌ترین و شاخص‌ترین فیلسوفان می‌توانند وعده‌ی نظامی یکپارچه بدهند. بنابراین کتاب از این جهت ویژه است و ارزش خواندن دارد. این اثر مقدماتی نیست و البته شاید مهم‌ترین اثر آرمسترانگ هم نباشد(به گفته‌ی خودش و دیگران) اما سبک و شیوه‌ی متفاوت و آموزنده‌ای دارد. البته همین شیوه گاهی باعث می‌شود که از جزئیات موضوع جا بمانیم و نیازمند مطالعات تکمیلی باشیم اما در نهایت برای یک خواننده‌ی نسبتا حرفه‌ای در موضوع به هیچ وجه زننده نیست. 
دو نگاه به پژوهش‌های نظام‌مند و کل‌نگر وجود دارد: یکی پیشینی و دیگری پسینی است؛ اما نه پیشینی و پسینی در معنای رایج فلسفی. منظور این است که فیلسوف پس از تلاش و کوشش و خلق اثر در حوزه‌های مختلف و نظریه‌پردازی در گوشه‌گوشه‌ی فلسفه دست به نظام سازی می‌زند یا پیش از آن و بدون درگیر شدن با جزئیات فنی و تخصصی؛ کاملا شکمی و بر اساس اوهام شبه‌فلسفی. آمسترانگ پس از سال‌ها درگیری با موضوعات مختلف دست به نگارش این اثر زده، بنابراین شاهد آن نظام‌سازی بی‌در و پیکر و فاقد اصول نیستیم. 
نگارنده خود را در چارچوب طبیعت‌گرایی و فیزیکالیسم محدود کرده و البته بجز چند مورد خاص خیلی هم حاصل کار توی ذوق نمی‌زند و آدم را به فیزیکالیسم متدولوژیک(در برابر فیزیکالیسم آنتولوژیک) امیدوار نگه می‌دارد. حتی در فصل آخر که درباره‌ی ذهن است مهم‌ترین موانع پیش روی نظریاتش، روبروی فیزیکالیسم هم ایستاده‌اند اما او آن‌ها را انکار نمی‌کند و همچنان امیدوارانه سعی می‌کند برای حلشان تلاش کند. 
کتاب ۱۶ فصل دارد که تقریبا همه‌ی سرفصل‌های مهم متافیزیک تحلیلی را پوشش می‌دهد اما می‌توان گفت اوضاع امور و صادق‌سازها از مهم‌ترین مفاهیم این کتاب هستند و البته آرمسترانگ در این دو زمینه(به علاوه قوانین طبیعت) صاحب‌نظر و مکتب‌دار است. مفاهیمی که نخ تسبیح سایر مفاهیم‌اند و در اکثر موضوعات برای ترجیح یک موضع بر موضع دیگر از آن‌ها بهره‌گیری می‌شود. 
برخی از فصل‌های کتاب دشوارند و بدون ذکر مقدمات و تشریح آن‌ها اصل موضوع را پیش کشیده و برخی فصول دیگر از ابتدایی‌ترین و ساده‌ترین مقدمات آغاز کرده است. این یکدست نبودن البته نقطه ضعف کتاب است اما برای اثری که هدف آموزشی ندارد قابل پذیرش است. 
مهم‌ترین کارکرد این کتاب این است که انگاره‌های رایج اما «صرفا تاریخی» درباره‌ی فلسفه تحلیلی را می‌زداید و نشان می‌دهد که فلسفه تحلیلی اکنون از ربع قرن استیلای پوزیتیویسم منطقی و فلسفه زبان عرفی(و نیز در ادامه، رویکردهای سمانتیک) فاصله گرفته و بیش از هر زمان دیگری متافیزیکی است. 
گفتنی‌ها درباره‌ی این کتاب بسیارند؛ از بنیادی بودن «اوضاع امور» و نفی بنیادی بودن کلی‌ها، مقابله با استعدادگرایی(دیسپوزیشنالیسم) که پس از پاتنم و کریپکی جانی دوباره گرفته، نگاهی جدید و مبتنی بر اوضاع امور عام که با الهام از راسل سعی می‌کند مسئله‌ی حدود و فقدان‌ها را حل کند، تا برخورد ارسطویی(در برابر افلاطونی) با هویت‌های انتزاعی ریاضی همگی از ویژگی‌های خاص و شاخص این کتاب‌اند. اما برای رعایت اختصار ناچاریم به همین میزان بسنده کنیم. 
در یک کلام، این کتاب شایستگی این را دارد که درس‌هایی درباره‌ی فلسفه‌ورزی از آن بیاموزیم، هرچند که موضوع مستقیم و صریح آن متافلسفه نباشد.
        

20