پانزده سال دارم و نمی خواهم بمیرم و زندگی آنقدرها هم آسان نیست

پانزده سال دارم و نمی خواهم بمیرم و زندگی آنقدرها هم آسان نیست

پانزده سال دارم و نمی خواهم بمیرم و زندگی آنقدرها هم آسان نیست

کریستین آرنوتی و 1 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

1

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

یکی از پرفروش ترین کتاب های جهان در سال 2009 روایت کریستین آرنوتی، یک زندگینامه ی تاثرانگیز، برگرفته از خاطرات دوران نوجوانی اوست. این داستان با توانایی و متانت لطیف او، چگونگی از هم پاشیدن یک زندگی عادی در دوران جنگ را به تصویر می کشد. کریستین، از سن پانزده سالگی خود، در سال 1945، داستانی تکان دهنده از وحشت، مرگ، گرسنگی، تشنگی و تجاوز می گوید. از روزهایی که او و خانواده اش از ترس رژه ی نظامی ارتش آلمان و روس در دوران محاصره ی بوداپست در زیر زمین خانه خود پنهان شده بودند. دعا برای زنده ماندن، پرسیدن مداوم این سؤال از خود که آیا روزی این تجربیات هولناک پایان خواهد یافت، سوگواری به خاطر از دست دادن دوستان پناهنده در زیرزمین و ناگهان، دست یافتن به آرامش افکار و رویاها، به آرزوهای همیشگی زندگی. نوشته های او، شرح وقایع تاریخی هولناک اما متهورانه، از هراس و وحشت جنگ است. شاهکاری در ادبیات جنگ. داستانی که توانایی نمایش خشونتها، سایه ها و سکانسهای پرتنش یک فیلم را داراست، فیلمی واقعی از خشونتها و بیرحمی های جنگ.