معرفی کتاب کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا اثر ایریس یاب مترجم مسعود حاجی زاده کتابعمومیخودیاری کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا ایریس یاب و 2 نفر دیگر 4.2 4 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 8 خواهم خواند 1 خرید از کتابفروشیها ناشر موسسه انتشارات صابرین، کتابهای دانه شابک 9789646181120 تعداد صفحات 196 تاریخ انتشار 1397/12/19 توضیحات کتاب کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا، نویسنده ایریس یاب. آموزشی ادبیات آمریکا تعلیم و تربیت دهه 1990 میلادی دینی و مذهبی یادداشتها محبوبترین جدیدترین ابوالفضل شربتی 1400/10/28 یکی از نمودهای پراهمیتِ تربیت کودکان و نوجوانان تربیت دینی و معنوی است. طبیعتاً هر کودکی که درون خانوادهای با علاقههای مذهبی پرورش مییابد انگارهها و تصویرهایی دربارۀ خدا و مباحث پیرامون او دارد. اما هدفِ کتاب حاضر چیز دیگری است. شاید تمرکزش را بیشتر بر تربیت معنوی گذاشته، یعنی تربیت انگارههایی معنوی، که بزرگترینِ آن «خدا» است. یک زندگی معنوی، با بزرگترینِ موضوع آن یعنی خدا، اثرات متفاوت و متنوعی بر انسان دارد. حال اگر به شیوهای صحیح این انگارهها جا بیفتد طبیعتاً بخشی از خطرات و پیامدهای منفیِ زندگیِ بی معنویت در بزرگسالی، به احتمال زیاد، رفع خواهد شد. بنابراین میتوانیم از چیزی به نام رشد معنوی سخن بگوییم. به سادهترین بیان (و شاید کمی با مناقشه) رشد معنوی وصل شدن به کسی یا چیزی برتر از خود است، احساس رشد و تعالی، احساسی که از تولد تا مرگ را معنادار میکند، چیزی که «احترام» را در شما بر انگیزاند، احترام به خود، احترام به دیگران، احترام به دیگری. نویسنده با این مقدمات در پی اینست تا اهمیت آموزش دربارۀ خدا را نشان دهد. اما با باورهای رنگارنگ و گوناگون، با تصورهای مختلفی که از خدا هست چه باید کرد؟ اگر دقیق بنگریم میان همۀ این تصورها نقاط مشترکی دیده میشود. نویسنده آمده ایدهها و پیشنهاداتی مطرح کرده، بلکه راهگشا باشد. کتاب از سه بخش اصلی تشکیل شده، بخش نخست دربارۀ سوالات کودکان دربارۀ خدا است. بخش دوم به راههای مختلف ارتباط کودکان با خدا میپردازد. و بخش سوم آموختن دربارۀ خدا به کودکان را وسیعتر پی گرفته است. تلاش میکنم از این فصلها شمایی کلی به دست دهم. مشهور است که کودکان فلاسفۀ بالذاتاند. سوالهایی میپرسند که فیلسوفان شهامت پرسیدنشان را دارند. بخش اول، که یازده فصل دارد، ده سوال را آورده، که دور از سوالهای فیلسوفانه نیست، سوالهای نظیر خدا کیست، کجاست، از کجا آمدهام، خدا از کجا آمده، چرا خدا کاری نمیکند و خدا شبیه چیست. این بخش به شما راهکارهایی میدهد تا سوالهای کودک اولاً در نطفه خفه نشود و ثانیاً کودک در مسیر پاسخگویی به آنها نیز حرکت کند. برای نمونه، کودک را تشویق کنید دربارۀ خدا با شما گفتوگو کند، هنگامی که شما مشغول آشپزی هستید شاید فرزندتان این سوالها را بپرسد. در جایی باید به کودک بفهمانید که دانستن برخی چیزها ضرورتی ندارد. بخش دوم راهنمای شماست که چگونه در زمینه مسائل مربوط به خدا به فرزندتان کمک کنید. ایدهها و اطلاعاتی به شما میدهد که از چه مفاهیمی استفاده کنید یا چه نکاتی را در منزل با مسجد و عبادتگاه به کار ببرید که به فرزندمان درک عمیقی دربارۀ خدا بدهیم. این بخش 14 فصل دارد و انواع مختلف یادگیری را لیست میکند: یادگیری با برنامه، بیبرنامه، از طریق تمثیل، از راه والدین، از راه موسیقی، هنر و معماری، پرسش و ... . برای نمونه، شما میتوانید از طریق موسیقیها ایمانی و خاصِ مذاهب انگارههایی دربارۀ خدا را به کودک بیاموزید. نمونۀ بومیاش خواندنِ آیات قرآن یا سرودهای مذهبی است. (موردی قابل مناقشه: مداحیهای بیسدارِ امروزی). باید توجه داشت که سه رکن اساسی در یادگیری دربارۀ خدا ایمان، تفکرِ خلاق و تمثیل است. ایمان در برابر استدلال قرار ندارد، ایمان با اعتماد رشد میکند، استدلال خاص خود را دارد، متناسب با آگاهی دربارۀ خدا رشد میکند. تخیل را دست کم نگیرید. راههای زیادی برای بیدارکردنِ خلاقیت وجود دارد، روندی فعال است، کودک را درگیر میکند. یادتان باشد که شما الگویی برای فرزندانتان هستید. بخش سوم به همکاری متقابل برای آموزش کودکان میپردازد. در فصلهای این بخش به نقش خانواده و معلم و درهمتنیدگیِ آن اشاره شده، ابتدا مراحل عمومیِ رشد کودک را آورده، و سپس محیطهای فراتر از خانواده (مانند مدرسه، موسسات مذهبی) را بررسیده است، دنیایی پُر از واقعیتها و چالشها. 0 2 محبوبه طاهری 1400/9/24 کودک که بودم تصورم این بود که خداوند مانند یک گنبد است که چهرۀ یک پیرمرد تپل و مهربان دارد، با موهای بلند سفید و سبیلهای بلند و سفید میان ابرها. چهره ای تقریباً مانند هوهوخان (یک شخصیت کارتونی) هیچ وقت از کسی نپرسیدم که خدا چه شکلی است. الان که بزرگ شدم بسیاری از کودکان را میبینم با طرح سوالاتی غیرمنتظره درباره خداوند که موجب شگفتی ما میشوند. سوالهای شیرین اما سخت. خدا کیست؟ کجا زندگی میکند؟ چه شکلی است؟ کودکان با ذهنی کنجکاو زاده میشوند و میخواهند حقیقت هر چیز این جهان را بفهمند. ممکن است پاسخ برخی سوالات برای خود ما نیز واضح نشده باشند و یا نتوانیم درک خود را به زبانی ساده و قابل فهم به کودک منتقل کنیم. حالا چگونه و با چه زبانی باید سخن گفت که مطالب برای هر دو طرف قابل درک و فهم باشد. آیا درست این است که از کنار آنها بگذریم؟ یا اینکه آنها را به آیندهای نسبتاً دور واگذاریم تا خودشان جواب سوالشان را پیدا کنند؟ آیا ممکن است از سر احساس مسئولیت پاسخی بدهیم که مناسب شرایط ذهنی و سنی کودک نباشند؟ به هر حال پرسش دربارۀ خدا یکی از دغدغههای بشر از سنین کودکی تا بزرگسالی است و پاسخ به آن نه تنها یک ضرورت است بلکه نقش موثری در رشد شخصیت و رفتار فردی و اجتماعی ما دارد. "خدا " نامی است که به مهمترین وجود جهان اطلاق میکنیم. دانش ما از او در زندگی روزمره و روابط و فعالیتهای خانوادگیمان شکل میگیرد. درباره خدا، باورهای گوناگونی وجود دارد که به رغم تفاوتها، نقاط مشترکی نیز وجود دارد. این کتاب از دیدگاه مذهبی خاصی نوشته نشده و تنها هدف آن معرفی روشهای مفید برای شناخت خداوند است. روشهایی که برای پیروان هر دین و مذهبی مفید خواهد بود. در واقع کتابی است حاوی مجموعهای از ایدهها و پیشنهادهایی که امکان دارد برخی از آنها را به کار بگیریم. نویسنده در یک نگاه کلی بیان دارد که کلیدهای آموختن به کودکان درباره خداوند سه بخش اصلی دارد: نقش اول به سوالات کودکان درباره خدا اختصاص دارد. سوال هایی که ممکن است پاسخی برای آنها نداشته باشیم. بخش دوم به بررسی راههای مختلف ارتباطی کودکان با خدا اختصاص دارد. با مطالعه این بخش درمییابیم که ایمان تنها از طریق موعظههای اخلاقی تقویت نمیشود و در این زمینه شیوههای مختلفی وجود دارد. گاهی برنامهریزی شده انجام میشوند و گاهی ناخودآگاه. و بخش سوم درباره حوزه وسیعتری از آموختن دربارۀ خدا نوشته شده است. بخشی که میگوید فرزندان در واقع شاگردانی در حال یادگیری هستند؛ شاگرانی با آموزگاران متعدد. مهمترین پیام کتاب به والدین این است که هرگز نباید نسبت به علاقه و کنجکاوی فرزندانمان درباره خدا بی تفاوت باشیم و این بهترین راه برای سخن گفتن درباره مهمترین مسائل زندگی آنهاست. برای مثال کودک میپرسد خدا شبیه چیست؟ بسیاری از کودکان خدا را مانند پیرمرد سفید روی تصور میکنند که ریش سفیدی دارد( درست مثل من) از طرف دیگر میدانیم که خدا وجودی فاقد جنسیت و جسمیت است. نویسنده میگوید هر تصویری که از خدا داشته باشیم باید به فرزند خود بگوییم که تمام کودکان جهان اعضای خانواده خداوند هستند. بر این اساس یا باید داستانها و نکاتی را برای فرزندانمان بگوییم که نشان میدهند خدا فراتر از جنسیت و نژاد است یا تصویر ذهنی جهانشمولی از خداوند ارائه دهیم و یا خداوند را با کلمات عام توصیف کنیم. کتاب این راهها را با مثال توضیح داده است. خانه اولین مدرسهایست که رشد معنوی کودک در آن شروع میشود. والدین نیز اولین معلمان او هستند. آنچه در محیط خانه آموخته میشود عمیقتر و پایدارتر از مطالبی خواهدبود که در سایر مکانها فرا گرفته میشود. تجربیاتی که کودک در زمینه مفاهیمی چون خوبی، راستی و زیبایی دارد، خداشناسی او را شکل میدهد. خانه و زندگی ما میتواند مملو از این مفاهیم و ویژگیها باشد زیرا این مفاهیم به همان اندازه که واقعیتهایی ثابت هستند راههایی برای مشاهده پدیدهها به شمار میآیند. 0 0