این هم تمام شد؛ بعد از تمام کردن جلد ۸ سریعا به سراغ قفسه کتابم رفتم و جلد ۱۱، تنها جلدی که در دسترس داشتم را برداشتم و شروع به خواندن کردم. بعضی تکه های کتاب روند حوصله‌ سر بری داشتند و با خودم فکر کردم ممکن است به خوبی جلد ۸ نباشد‌. اما با کمی دقت به یک موضوعی پی‌بردم. به یک جا از کتاب که خیلی حوصله ام را سر برد دقت کردم، قضیه از این قرار بود که کاپیتان هادوک داشت داستانی تعریف می‌کرد و تن‌تن هم مثل من حوصله اش از آن داستان سر رفته بود!! یعنی هرژه کاری کرده بود که من خود به خود در جایگاه تن‌تن قرار بگیرم. بدون اینکه خودم خود را به جای تن‌تن بگذارم. هرژه به من یاد داد که بهترین بودن آدم به هوش و ذکاوت و تلاشی است که دارد، نه به مقامی که بهش داده می‌شود‌. متاسفانه شخصیت های منفی کتاب تن‌تن را دست‌کم میگیرند و در جهان واقعی هم افراد زیادی مانند تن‌تن هستند که توسط افراد دور خود دست‌کم گرفته می‌شوند.. خواندن این کتاب به همه افراد در تمام رده های سنی پیشنهاد میشود✨️✨️ امتیاز: 4.5 ستاره
        

          هرژه برای طراحی کشتی تکشاخ توی این جلد از تخیل خودش استفاده نکرد بلکه دست به تحقیق زد. اون به موزه‌ دریانوردی بروکسل رفت و نقشه‌های کشتی فرانسوی قرن هفدهم، «سَن‌لوئی»، رو مو به مو بررسی کرد. نتیجه این شد که ماکت «تک‌شاخ» تصویر مستندی از یک کشتی واقعی شد. 
قشنگی این ایده اینجاست که درست همون لحظه‌ای که تن‌تن توی بازار عتیقه‌فروش‌ها اون ماکت زیبا و خاص رو می‌خرد، داره بما هم یک شی تاریخی واقعی رو نشون میده، یعنی هم ما و هم تن‌تن همزمان داریم به یک ماکت واقعی نگاه می‌کنیم و شگفت زده میشیم. 
یک چیز جذاب دیگه توی این جلد برای من اینه که دیدم هادوک عجب پیشینه عجیب بزرگ باورنکردنی ای داره، اگه من جاش بودم همه جا با اون اجداد خفنم فلکس میکردم :)