معرفی کتاب یک زمستان با کولبرها اثر صادق امامی

یک زمستان با کولبرها

یک زمستان با کولبرها

4.0
7 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

23

شابک
9786000352196
تعداد صفحات
218
تاریخ انتشار
1401/4/10

توضیحات

        صادق امامی دی‌ماه ۱۳۹۸ به مریوان سفر می‌کند تا از فاجعهٔ مرگ دو نوجوان کولبر گزارشی تهیه کند و این گزارش سبب می‌شود تا به‌دنبال جزئیات بیشتری از زندگی کولبران باشد. گزارش اولیهٔ این کتاب با عنوان ۱۳ کیلومتر با کولبرها برندهٔ جایزهٔ داستان واقعی سوئیس شد. این کتاب روایت دو سفر نویسنده به مرزهای غرب و شمال‌غرب ایران است. 
این کتاب در ۱۲ فصل تألیف شده است که عبارت‌اند از:
۱. مقدمه
۲. نقطهٔ آغاز
۳. به یاد آزاد، به یاد فرهاد
۴. سفر دوم به مرز؛ گردنهٔ گرازگیر
۵. سردشت کولبر نداشت
۶. بلای باندهای قاچاق
۷. درد بی‌درمان درمان‌آباد
۸. دو شهادت برای وطن
۹. گرفتار در کولاک
۱۰. از کولبری تا حزب دموکرات
۱۱. جوانمرد مردمی هستند مردم این خانه
۱۲. قتلگاهی در ارتفاع سه‌هزارمتری
در انتهای کتاب نیز مجموعه‌ای از تصاویر کولبران تهیه شده است و به حافظهٔ تصویری و درک مخاطب از زندگی کولبران کمک می‌کند و حس آن را ملموس‌تر می‌سازد.

      

یادداشت‌ها

          فراموشی من است یا خوش‌خوانی کتاب، نمی‌دانم... کتاب را اما دوباره خواندم. همان صفحات اول فهمیدم که قبل‌تر یک‌بار آن را خوانده‌ام، با خودم گفتم شاید در روزنامه گزارشی خوانده باشم... کتاب به نیمه نرسیده بود که اطمینان پیدا کردم کتاب را خوانده‌ام. با جست‌وجو در خاطرات شخصی دریافتم که سال ۹۹، پیش از انتشار همین کتاب را به لطف نویسنده خوانده بودم. (بگذریم که از معدود خریدهای یادداشتی و سفارشی نمایش‌گاه ام‌سال‌م‌ بود!)
صادق امامی را به گمان‌م تا به حال ندیده باشم. (اگر مثل بند قبل بعدتر گندش درنیاید.) او از معدود روزنامه‌نگارانی است که نوشته‌هاش را دنبال می‌کنم. به روش او می‌گویند روزنامه‌نگاری تحقیقی. 
روزنامه‌نگاری تحقیقی یعنی چه؟ تعریف به روز کار صادق امامی این است، مطالبی که او می‌نویسد از طریق لوله‌کشی گوگل به دست نیامده است! او برای نوشتن مطالب‌ش «خود»ی دارد که از پشت صفحه بلند می‌شود و بیرون می‌زند. او از صفحه‌ی گوشی و صفحه‌ی رایانه و صفحه‌ی تله‌ویزیون چیزی را برای ما باز نمی‌‌آفریند. هنوز هستند کسانی که به جای مانیتور به پنجره نگاه می‌کنند.
یک زمستان با کول‌برها را در هیچ صفحه‌ی گوگل و هیچ پست شبکه‌ی اجتماعی نمی‌توان پیدا کرد. در آن، جهان، با همه‌ی زیبایی و زشتی، آسانی و پیچیده‌گی وجود دارد... در چند قدمی مزار شهید روستا می‌توانی با عضو جداشده‌ی گروهک چای بخوری و روی مرزی کول بکشی که آدم‌های این سو و آن سوش بارها جابه‌جا شده‌اند. 
کتاب را می‌توان به هر مخاطب علاقه‌مند پیش‌نهاد کرد. البته به‌تر بود ناشر نقشه‌ها را با کیفیت بالاتر منتشر می‌کرد. 
همه‌ی گزارش‌های صادق امامی را هم‌چنان می‌خوانم. گزارش بی‌نظیری که نه از شخص، بل از پدیده‌ی مهرشادیسم (به تعبیر حسین قاسمی) تهیه کرده بود، هم‌چنان از به‌ترین گزارش‌های تحقیقی سال گذشته است. 
دعوت جلسه‌ی رونمایی را رد کردم و این متن را این‌جا -در به‌خوان- می‌نویسم. چرا؟ 
در جلسه‌ی رونمایی این کتاب، به صورت طبیعی باید رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز، استان‌دار کردستان و وزیر کشور و من تبع آن‌ها حاضر می‌شدند و از نویسنده قدردانی می‌کردند. آن‌ها باید می‌فهمیدند که این گزارش دقیق‌ترین خوراک کار پژوهشی است که به درد تصمیم‌سازی برای حکم‌رانی می‌خورد. تا روزی که نفهمیم آینه‌ی روزنامه‌نگاری تحقیقی، مهم‌ترین میکروسکوپ آزمایش‌گاه حکم‌رانی است، چرخ توسعه در کشور لنگ خواهد زد...
از آن سوی قصه، حدیث مدعیان و خیال هم‌کاران، همان حکایت زردوز و بوریاباف است... صادق امامی نخ و سوزنی را به ظرافت به دست گرفته است که با آن می‌توان آثار شگفت‌تری خلق کرد... نازک‌کاری قصه و رمان، فضاسازی می‌خواهد و گفت‌وگونویسی و شخصیت‌پردازی... او همه‌ی این فن را آموخته است و در گزارش‌ها به کار برده است... شاید سفت‌کاری بعدی، او را به سمتی دیگر ببرد... سمتی که جای صادق امامی در آن خالی است.
        

64

8

سودآد

سودآد

1403/6/5

          مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نام‌هایشان
جلد کهنه‌ی شناسنامه‌هایشان
درد می‌کند

هر دفعه تصویری از کولبر ها میبینیم سری به تاسف تکان میدهیم. دلمان برایشان میسوزد. برای کمر دردشان. برای سرمایی که تا مغز استخوانشان نفوذ کرده و برای همه آن چیز هایی که فقط در همان تصویر میبینیم .فارغ از آنکه این دلسوزی سطحی ،دقیقا همان چیزی است که دلالان کالا های قاچاق بین مرزی از ما میخواهند. اینکه سرمان را مثل کبک در همان برفی که کولبران  پاهای خسته شان را در آن  فرو  میکنند ببریم و هیچ ندانیم ،پدیده قاچاق چه بر سر تولید ملی این کشور می آورد و این وسط ،کولبری که تنها گناهش  جبر جغرافیایی است که او را در منطقه ی مرزی به دنیا آورده و مرزبانی که تنها گناهش نظامی بودن است باید تاوان بدهد. تاوان گناه نکرده.این کتاب از نماینده های مجلسی می گوید که هر چهار سال یک بار ،در خطوط مرزی، عکسی به یادگار میگیرند و شعار احقاق حقوق کولبر و ایجاد بازارچه های مرزی برای خرید و فروش بدون واسطه مردمان مرز نشین میدهند و میروند پی کارشان تا چهار سال بعد.
صادق امامی  و وحید سرابی خبرنگارانی هستند  که نه از پشت صفحه کامپیوتر، نه از توی خانه وتورق در کتاب ها و نه فقط پرس و جوی محلی که هیچ کدام راضیشان نمیکند .پوتین ها را پا کرده اند و همراه  با کولبر ها ،این مسیر سخت و طاقت فرسا را با آنها هم قدم شدند تا صدای مظلومیتشان را به گوش های ناشنوایمان برسانند.نتیجه این کتاب سه سال بعد از انتشارش می‌شود تصویب قانون دو فوریتی مجلس در حمایت از حقوق کولبران.
شاید دروغ گفته اند یک دست صدا دارد حتی اگر آن دستها یخ زده باشد و سرمای سردشت امانش را بریده باشد
به امید اینکه هیچ آدمی به خاطر غم نان ، زندگی اش به تارج نرود.
        

5