معرفی کتاب The Cruel Prince اثر هالی بلک

The Cruel Prince

The Cruel Prince

4.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

ناشر
آمه
شابک
9782001210282
تعداد صفحات
293
تاریخ انتشار
1396/10/11

توضیحات

کتاب The Cruel Prince، هالی بلک.

یادداشت‌ها

        «(...) گونه‌هایی به اندازه کافی تیز که قلب یک دختر را بدرد.»

من عاشق یک شاهزاده پری بی‌رحم و مست هستم و او کاردان است و فقط کاردان.

منظورم هر چیزی است که در جمله قبلی گفتم. هر. کلمه. درست است.

کاردان بهترین اتفاقی بود که برای این کتاب افتاد و اگر این را انکار می‌کنید، مشکل خودتان است. او یک افسونگر است.

*

من به طور کلی کتاب‌های خیلی پر زرق و برق نمی‌خوانم. اما وقتی می‌خوانم، آنها را قرن‌ها بعد از انتشار می‌خوانم تا هیاهویشان تمام شود و بتوانم با خیال راحت از کتاب لذت ببرم (یا نه). این یکی خیلی پر زرق و برق بود. من کاملاً کنجکاو بودم که ببینم آیا واقعاً ارزش امتحان کردن را دارد یا خیر
واقعاً انتظار نداشتم ابتدای کتاب این‌طور فریاد بزند. این یک حرکت قدرتمند بود. و من آن را دوست داشتم.

هر چیزی که بعد از آن آمد، برای این بود که ما را به دنیای پریان بکشاند، چیزی که باید اعتراف کنم، من فقط حداقل دانشی از آن دارم. همه زیبا هستند، اما همه بی‌رحم هستند. اساساً، شبیه یک سیرک است.

برای من مهم است که بتوانم دنیا را از ابتدا درک کنم. وقتی کل جهان از هم می‌پاشد، احساس ناامیدی می‌کنم، انگار که من وسط اتفاقی که افتاده‌ام افتاده‌ام و هیچ‌کس وقت نداشته که من را تصدیق کند. می‌خواهم از همان ابتدا احساس مهم بودن کنم.

متشکرم، هالی بلک، من واقعاً احساس مهم بودن کردم!

«مرده به دنیا آمدن مثل این است که از قبل مرده به دنیا آمده باشی.»

این داستان خواهران است. ویوین، جود و تارین سه خواهر هستند که زندگی خود را در دنیای فانی آغاز کردند، اما پس از آنکه والدینشان به طرز وحشیانه‌ای توسط پدرخوانده‌شان - پدر واقعی ویوین - به قتل رسیدند، مجبور شدند به الف‌هام بیایند. ویوی یکی از آنهاست؛ جود و تارین، دوقلوها، نیستند. این داستان مبارزه خواهران برای پذیرفته شدن در دنیایی است که نمی‌خواهد آنها بخشی از آن باشند.

اگرچه جود و تارین دوقلو هستند، اما کاملاً با یکدیگر متفاوتند. در حالی که تارین خانمانه و ظریف، ساکت و مطیع است، جود مصمم، پرسروصدا و وحشی است. در حالی که تارین می‌خواهد از طریق ازدواج جایی در دنیای پریان به او داده شود، جود می‌خواهد شوالیه شود و در جنگ بازی کند
داستان از دیدگاه جود روایت می‌شود. احتمالاً به همین دلیل است که بسیاری از مردم او را آزاردهنده می‌دانند. کل داستان مانند افکار و احساسات خروشان خودش به نظر می‌رسد. شاید او خودش را هم آزار می‌دهد، همانطور که بسیاری از ما از خودمان و افکارمان آزار می‌بینیم.

«تو مثل داستانی هستی که هنوز اتفاق نیفتاده است.»

در یک یادداشت کاملاً صادقانه، من جود را در این کتاب دوست داشتم. مطمئناً، او گاهی اوقات کمی آزاردهنده بود، اما حقیقتاً، من او را بیشتر از تارین دوست داشتم. چیزی در مورد خواهر دوقلویش وجود داشت که باعث می‌شد از او متنفر باشم. جود به گونه‌ای جالب بود که باعث می‌شد با او ارتباط برقرار کنم. گاهی اوقات می‌توانستم کاملاً خودم را در اعمال او ببینم. احساس می‌کردم که او پر از شخصیت خودش است.

او تشنه قدرت است. اما اینگونه تربیت شده است. برای جنگیدن، نقشه کشیدن، جستجو و به دست گرفتن قدرت. او بالاخره دخترخوانده ژنرال بزرگ پریان است. من هنوز هم این را یک ویژگی خفن در مورد او می‌دانم.

شما اینطور فکر نمی‌کنید؟

حالا، همانطور که قبلاً گفتم، فکر می‌کنم ممکن است به کاردان، جوان‌ترین شاهزاده‌ی پریان، علاقه‌ی خاصی داشته باشم.

«در وحشتناک بودن، امنیت وجود دارد.»
کاردان گرین‌بریار ممکن است بی‌رحم، بی‌ملاحظه و تشنه خشونت به نظر برسد، اما من فکر می‌کنم او کاملاً پسر خوبی در لباس مبدل است. منظورم این است که در ابتدا نمی‌توانستم او را تحمل کنم (حتی با اینکه از دوستانش بیشتر از اینکه از او متنفر باشم متنفر بودم). سپس، این دوره گذار وجود داشت که در آن احساسات متفاوتی نسبت به او داشتم. ۶۵٪ وارد شدم و من به آرامی اما پیوسته عاشق او شدم. شروع به درک چیزهایی در مورد او کردم که از اعمال واقعی و صمیمانه‌اش نمایان می‌شد. و چگونه نمی‌توانستم مثل یک احمق سقوط کنم؟ او پسری تنها و شکسته بود. تنها چیزی که می‌خواست دوست داشتن و دوست داشته شدن بود، اما به نظر نمی‌رسید کسی آنقدر به او اهمیت بدهد که این کم لطفی را به او بکند. تمام قدرت در دنیای پریان بدون ذره‌ای محبت چیست؟

«بیشتر از همه، از تو متنفرم چون به تو فکر می‌کنم. اغلب. چندش‌آور است و نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم.»

او متنفر است. متنفر است چون دوست دارد. متنفر است چون دوست داشته نمی‌شود.

رابطه او با جود به آرامی شروع می‌شود و گسترش می‌یابد

آنها آن رابطه‌ی فوق‌العاده‌ی عشق به نفرت را دارند که من واقعاً در کتاب‌ها به طور کلی از آن لذت می‌برم.

با این حال، رابطه‌ی آنها را کمی ناسالم می‌دانم.

آنچه بین این دو اتفاق می‌افتد، نوع خاصی از نفرت-عشق است. این یک بازی از روی کینه است. همه چیز در مورد قدرت و هوس است. مطمئن نیستم که این درست باشد، اما معتقدم که این نوع رابطه بهبود خواهد یافت زیرا از نفرت به عشق و از نفرت به عشق دوباره - این یک چرخ بی‌پایان است که می‌تواند در هر زمان و هر مکانی متوقف شود. می‌توان از چیزی زشت، چیزی زیبا ساخت، اما می‌توان زیبایی یک چیز را نیز خراب کرد. رابطه‌ی آنها، در این کتاب، زمینی خطرناک است
در واقع، چیزی در مورد کتاب به نظر نامتعارف می‌آمد. با اینکه جهان‌سازی خیلی خوب و اکشن فوق‌العاده بود، عمق شخصیت‌ها به نوعی کم بود. می‌خواستم شخصیت‌ها فردی‌تر باشند، اما فکر می‌کنم این فقط به این دلیل است که ما داستان را فقط از دیدگاه یک شخصیت می‌بینیم. وقتی اکشن را شخصی‌سازی می‌کنید، خلق شخصیت‌های کاملاً پرورش‌یافته دشوار است.

فکر می‌کنم این تنها چیز متناقضی است که می‌توانم در مورد این کتاب بگویم. واقعاً. من حتی از تمام خونریزی‌های آنجا لذت بردم. و این اشکالی ندارد. اما آنقدر هوشمندانه ساخته شده بود که مجبور بودم به نحوی از آن لذت ببرم؟؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1