معرفی کتاب برسون از زبان برسون: گفت وگوهای روبرو برسون 1983 - 1943 اثر روبر برسون مترجم محمد نصیری

برسون از زبان برسون: گفت وگوهای روبرو برسون 1983 - 1943

برسون از زبان برسون: گفت وگوهای روبرو برسون 1983 - 1943

روبر برسون و 2 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

2

ناشر
شوند
شابک
9786226359030
تعداد صفحات
326
تاریخ انتشار
1397/11/21

توضیحات

        کتاب حاضر که از گفتگوهای چهل ساله روبر برسون تشکیل شده، شرح مبسوط اندیشه هایی است که او در کتاب یادداشت هایی در باب سینماتو گراف به آن ها پرداخته بود. برسون پیش از انتشار این مجموعه جایی گفته بود، «به دنباله کتاب "یادداشت هایی در باب سینماتو گراف" فکر می کنم، کتابی که شاید این قدر موجز نباشد و گفتگو و چیزی شبیه به آن هم داشته باشد». این مجموعه به زبانی ساده از مختصات رویکرد هنری او پرده برمی دارد و مولفی را معرفی می کند که به ندرت به گفتگو و شرح اندیشه هایش رضایت می داد. بی شک، روزی این مجموعه نیز به قدر کتاب نخست به اثری کلاسیک بدل خواهد شد.
      

پست‌های مرتبط به برسون از زبان برسون: گفت وگوهای روبرو برسون 1983 - 1943

یادداشت‌ها

          چرا این کتاب؟

برسون را از قسمت ۷ مستند The Story of Film: An Odyssey شناختم. با تعریف‌هایی که از او دیدم، تصمیم گرفتم فیلمی از او ببینم. فیلم «ناگهان بالتازار» او را دیدم که نمره بسیار خوبی هم داشت اما اصلاً نپسندیدم. درباره این فیلم و کارگردانش قدری با ChatGPT بحث کردم اما باز هم جالب بودن چنین فیلمی را نفهمیدم. دیگر از خیرش گذشته بودم که هفته گذشته در قسمت سینمایی کتابخانه، این کتاب را دیدم. برش داشتم و هرچه خواندم، بیشتر از برسون خوشم آمد و در این مدت سه چهار فیلم دیگر نیز از او دیدم. کارهایش متفاوت است و نظراتش شایان توجه.

ساختار کتاب

ساختار کتاب گفتگو است و فیلم به فیلم دسته‌بندی شده. به همین خاطر، اگر کسی فقط یک فیلم از برسون را دیده باشد و بخواهد نظر کارگردان را هم بداند، به راحتی می‌تواند بخش مربوط به آن را در کتاب نگاه کند. اگر هم کسی بخواهد چکیده‌ی کل کتاب و عصاره‌ی نظرات برسون را بداند، مقدمه کتاب او را کفایت می‌کند.

جان کلام و اقتباس‌ها

لب کلامش این است که سینما، تئاتر فیلم‌برداری‌شده نیست و کارگردان باید با دوربین بیافریند نه اینکه تئاتر را بازتولید کند. به همین دلایل، او در تقابل با سینمای رایج، کارهایش را سینماتوگراف می‌نامد و خودش را بیشتر مؤلف می‌داند تا کارگردان. چیز دیگری که از برسون برایم جالب بود، دو اقتباس او از داستایوفسکی بود: زن نازنین و شب‌های روشن. بخشی از ژاک قضا و قدری (دیدرو)، کشیش روستا و موشت (برنانوس) و پول (تولستوی) از دیگر اقتباس‌های برسون هستند.

 چند نمونه از نظرات برسون

1- کاش مردم به سینما دیگر همچون تئاتر فیلمبرداری‌شده نگاه نکنند.

2- نابازیگران را ترجیح می‌دهم، چون برای بازیگران سخت است که خودشان باشند.

3- «قرار نیست به مخاطب نشان دهی داری چه چیز می‌بینی، باید کاری کنی مخاطب همان چیزی را احساس کند که خودت احساس می‌کنی.»

4- سینماتوگراف یعنی نمایش هیچ!

5- «در اصل، بیش از چسم مخاطب باید گوش و شنوایی او را هدف قرار داد. گوش از چشم خیلی خلاق‌تر است»

6- «من می‌خواهم دوربین ابزار خلق کردن باشد» نه بازتولید صرف.

7- «همیشه باید معلول را قبل از علت نشان داد...باید میل سوزانی به دانستن علت وجود داشته باشد»

8- «بیش از حد فکر کردن، همه چیز را به اجرای صرف یک برنامه تقلیل می‌دهد. همه چیز می‌بایست به شکل انگیزشی اتفاق بیفتد»

9- اگر از ابزار سینماتوگرافیک برای نمایش انسان _به معنای یک موجود روح‌مند نه یک عروسک خیمه‌شب‌بازی جاندار_ استفاده کنم، آنگاه در صورت حضور انسان، امر الهی هم حضور خواهد داشت.
        

11