معرفی کتاب گودال پی اثر آندری پلاتونوویچ پلاتونوف مترجم سیدمحمد امیر

گودال پی

گودال پی

3.8
6 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

3

ناشر
خوب
شابک
9786227425819
تعداد صفحات
248
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب گودال پی، نویسنده آندری پلاتونوویچ پلاتونوف.

لیست‌های مرتبط به گودال پی

یادداشت‌ها

          از شب دلگیر دیگری می‌ترسید و به این فکر می‌کرد که برای مادرش چقدر طولانی و غم‌انگیز است که در آن بیغوله بخوابد و منتظر باشد دخترکش بزرگ شود، پیرزنی کوچک شود و سرآخر بمیرد.

سیاهه‌ای از سیاهه‌ای به نام گودال پی
«سرتاسر جمهوری را یک مزرعه‌ی اشتراکی کن اما همین جمهوری آخرش به یک نفر خواهد رسید و مایملک شخصی‌اش خواهد شد!»
گودال پی، ویران‌شهری به توصیف آندری پلاتونوف، نویسنده‌ی خلاق روس است که اگر آن‌را فقط و فقط یک رمان ساده بشناسیم مرتکب اشتباهی شده‌ایم بسی بزرگ، زیرا از دید من رمانی بود فلسفی سیاسی با توصیفاتی دقیق، ظریف و قابل درک.
نخستین کتابی بود که از پلاتونوف می‌خواندم و شناختن او به واسطه‌ی دریافت هدیه‌ی باارزش این کتاب از دوستی با ارزش برای من است و از همین تریبون استفاده می‌کنم و از راه دور دستش را می‌فشارم.

داستان این کتاب در دورانی از حکومت استالین به وقوع می‌پیوندد که خواهان سرعت بخشیدن بی حساب و کتاب و بی‌وقفه به صنعتی‌سازی مشاغل و همچنین اشتراکی‌سازی اراضی کشاورزی‌ست.
شخصیت‌های این کتاب در فکر ساختن بنایی هستند تا بتوانند تا آخر عمر بطور اشتراکی در کنار یکدیگر زندگی کنند اما هرچه که پیش می‌روند می‌بینند که در حال از دست دادن چیزهای دیگری هستند به طوری که در کتاب می‌خوانیم:
«غرق در افکار سیالش از خود پرسید: آدم‌ها ساختمان‌ها را علم می‌کنند و خود از درون فرو می‌ریزند. دیگر کسی هم می‌ماند که بخواهد زندگی کند؟!»

در جای دیگری از کتاب می‌خوانیم:
«چیلکلین از یلسی پرسید: «زن دارد؟»
یلسی پاسخ داد: «تک و تنها بود.»
«پس چه چیزی او را به زندگی ترغیب می‌کرد؟»
«هیچ، تنها از نیستی می‌ترسید.»

براستی امروزه چند نفر از ما فقط و فقط برای ترس از نیستی شب را به سحر می‌رسانیم و نام این گه‌دانی را گذاشته‌ایم زندگی؟

به شخصه خواندن داستان‌ در مورد ویران‌شهرها را دوست دارم و تجربه‌ی خواندن هرکدام از آن‌ها به قلم نویسندگان مختلف، هر بار دری تازه مقابل چشم‌هایم وا می‌کند. من از خواندن این کتاب که با ترجمه‌ی روانی نیز روبرو بود و مترجم حقیقتا به خوبی از پس ترجمه‌ی کتاب برآمده بود لذت بردم و بیش از این صلاح نمی‌بینم به داستان کتاب ورود کنم اما به آن دسته از دوستانم که همانند من علاقه به این سبک از رمان‌ها دارند، خواندن آن را قویا پیشنهاد می‌کنم.

نقل‌قول نامه
«حقیقت فراموشی سرش نمی‌شود.»

«تا وقتی زنده‌ای که درد را حس کنی»

با عادت می‌شود هر چیزی را تحمل کرد!»

«بهترین کار فکر نکردن است.»

«زمانی روی میز لبالب از خوراک بود، حالا فقط جای تابوت است و بس!»

کارنامه
گودال پی هر چند آن‌قدر خوب بود که در آینده اگر عمرم اجازه بدهد مجددا به سراغش بیایم و خواندنش را به دوستانم پیشنهاد کنم اما آن‌قدر خوب نبود که در دسته‌ی کتاب‌های محبوبم قرار دهم و پنج ستاره برایش منظور کنم و از طرفی سه ستاره را به شدت کم می‌دانم و نهایتا نمره‌ی سه و نیم را برایش عادلانه می‌دانم اما بخاطر عدم امکان ثبت نمره‌ی نیم، بخاطر اینکه دوستش داشتم و همچنین کتابی بود که هدیه گرفته‌‌ام، با ارفاق برایش چهار ستاره منظور می‌کنم.

سیزدهم شهریورماه یک‌هزار و چهارصد
        

0

          ۲۲۰ صفحه در ۵ ساعت و ۱۵ دقیقه.
‌
نقد استالینیسم در گودال پی انکارناپذیر است. درحقیقت، شاه‌کار «پلاتونوف»، صریح‌ترین و سیاسی‌ترین پاسخش است به بی‌رحمی خیره‌کننده استالین تحت نام اشتراکی‌سازی‌های کشاورزی که منجر به از بین رفتن میلیون‌ها تن از فقر و گرسنگی شد. «پلاتونوف» در اثر درخشانش، در پی بیان واقعیت‌های غیرقابل بیان، با تغییر و دگرگونی زبان، قلم به انعکاس هم صدای دوگانه‌بیگانه‌ی قدرت و هم سادگی فاحش دعا کردن برمی‌دارد.
‌
رمان با حفاری گودال پی برای ساخت ساختمانی مسکونی در حاشیه یکی از روستاهای روسیه برای اسکان کارگران مزارع اشتراکی آغاز می‌شود. گودالی عظیم و از دیدگاهی افسانه‌ای حتی، و احتیاجی هم به چشمی چنان تیزبین نخواهد بود تا خیلی زود خواننده به این نتیجه برسد که سرانجامی هم نخواهد داشت و این بدیهی بودن در صفحات اولیه شاید مشکل‌ساز هم باشد اما، به خطر انداختن آن‌چه آشکار است، در نهایت قدرت را به ارمغان می‌آورد. گودالی چنین عظیم چون گاوی پیشانی‌سفید، خیلی زود باطن خود را آشکار می‌کند که پُرناشدنی‌ست، مایه تظاهر است، به‌طرزی احمقانه جاه‌طلبانه است، مایه بدبینی‌ست، نابودکننده بیهوده آنچه که قدیمی‌ست و جایگرینی‌اش با آن‌چه که پیش از آن بر جای بوده را نه با دست‌آورد، که با زخمی بر چهره زمین آشکار می‌سازد. و چه زبان حیرت‌انگیزی «پلاتونوف» برای بیان این‌همه ناامیدی به‌کار می‌برد که می‌شود گفت خواندنش را چالش‌برانگیز می‌سازد. نثرش ترکیبی وحشیانه از بوروکراسی تحقیر شده و شخصیت‌های عجیب است. و از سویی دیگر تقریبن تمامی شخصیت‌ها در رمان به شکلی دیوانه‌وار کلیشه‌ای صحبت می‌کنند و شاید همین جنبه‌اش اثر را به متنی کاملن فلسفی شبیه کند که در نهایت باز هم هیچ از آراستگی و ارزشش نمی‌کاهد.
‌
در نهایت، «گودال پی» خود دست به پیرایش خود می‌برد؛ در این رمان بینش، بیش از حدّ موج می‌زند، قدرتی بیش از حدّ شعرگونه دارد و بیش از حدّ قوی‌ست. «گودال پی» از آن دست کتاب‌های نادری‌ست که هرچه بیش‌تر می‌خوانیش، بزرگتر می‌شود و پیوسته رو به تعالی دارد که تا آخرین صفحه در ذهن ماندگارش می‌کند که همانا هدف غایی گودالی‌ست که عاقبت پُر می‌شود.
‌
استالین «پلاتونوف» را تفاله و دیوانه خطاب می‌کرد. نویسندگان شاخصی چون «شولوخف»، «گورکی»، «پاسترناک» و «بولگاکف» نظری بسیار بلند درباره‌اش داشتند اما هنگامی که «پلاتونوف» در ۱۹۵۱ در فقر و فلاکت مرد، هیچ‌کس حتی تصورش را هم نمی‌کرد که در طی نیم‌قرن بعد نام «آندری پلاتونوف» مدعی عنوان بزرگترین نویسنده منثور قرن بیستم روسیه باشد.
        

0