معرفی کتاب سقاها اثر عتیق رحیمی مترجم بنفشه فریس آبادی

سقاها

سقاها

عتیق رحیمی و 1 نفر دیگر
3.2
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

4

شابک
9786220109068
تعداد صفحات
232
تاریخ انتشار
1400/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب سقاها، نویسنده عتیق رحیمی.

لیست‌های مرتبط به سقاها

یادداشت‌ها

          داستان به زندگی دو شخصیت افغان، یکی مهاجری که 20 سال ساکن فرانسه است و یک افغان دیگر که در روستای بامیان کار سقاگری و آوردن آب از چشمه رو انجام میده میپردازه.
افغان ساکن فرانسه،تمیم یا توم، با اینکه یک زن سنتی داره اما دچار یکنواختی در زندگی شده و به دنبال یک زن دیگه به آمستردام میره و در این حین با شخصیتی به نام رسپینوزا که از دوستان معشوقه اش هست آشنا میشه که دیدگاه های بسیار جالبی داره و از نقاط مثبت داستان به شمار میاد.
یوسف، افغان ساکن بامیان هم درگیر عشق به زن برادرش شیرین میشه که چند وقتیه ازش خبری نیست و در این داستان هم یک فروشنده هندو هست که شخصیت جالبی داره.
اتفاقات اصلی داستان در روزی روایت میشه که طالبان دو مجسمه بودا در بامیان رو خراب میکنه.
نحوه روایت هر دو داستان خوبه و دیالوگ های خوبی هم برقرار میشه بین شخصیت ها که به جذابیت داستان اضافه کرده.
داستان توصیفات هنری زیادی داره و نویسنده از نثر شاعرانه برای بازگویی داستان استفاده کرده نه یه نثر ساده و روون داستان گو که همین از سرعت خوانش خواننده کم میکنه و باید با دقت بیشتری خونده بشه.
در کل داستان قابل قبولی بود اما میتونست با انتخاب داستان روایی به جذابیت داستان اضافه کنه
        

0

هانیه

هانیه

1403/6/25

          رمان سقاها ٣ داستان مجزا و در عین حال همزمان باهم رو پیش میبرد: داستان یوسف، داستان تمیم و داستان مجسمه های بودا. دو داستان یوسف و تمیم در عین مجزا بودن، به هم مربوط بودند.  هر دو شخص ماجرای عاشقانه ای داشتند اما یوسف در ابتدای این راه بود و تمیم در انتهای آن. قسمت خسته کننده ی داستان بخش مکالمه ی رسپینوزا بود که فلسفه بافی های بیش از حد برای هر مساله ی کوچکی داشت که بنظرم برای فرم کلی داستان کمی زیاد بود.
 مساله ی اصلی که عتیق رحیمی در داستان به آن پرداخته بود، شرایط افغانستان و حضور طالبان و آثار جنگ و خشونت بر زندگی مردم ساکن کابل و حتی مهاجرین بود؛ اینکه مهاجرت برای دور بودن از جنگ و بهتر کردن شرایط هیچ وقت کافی نیست و آثار خشونت و جنگ انقدر عمیق هست و در روح آدم باقی خواهد موند که در هرجای دنیا هم که باشی، مثل سایه همیشه دنبالت هست و عذابت خواهد داد. اغلب داستان هایی که خوانده بودم یک بازه ی زمانی چند روزه، چند ماهه و یا چند سال از یک واقعه رو روایت میکرد اما سبک این داستان که فقط روایت یک روز باشه، برای من خیلی تازگی داشت و جذاب بود. عتیق رحیمی در صحبتی گفته: "هنر داستان‌سرایی ما را عادت داده که داستان یک قرن را در سیصد چهارصد صفحه بخوانیم، و ما این عادت را نداریم که داستان یک روز را در ششصد صفحه بخوانیم. اما وقتی فکر می‌کنیم می‌بینیم مقدار چیزهایی را که در یک روز زندگی می‌کنیم، فوق‌العاده زیاد است."
        

2