معرفی کتاب جنگ پیرمرد؛ پایان همه چیز اثر جان اسکالزی مترجم حسین شهرابی

جنگ پیرمرد؛ پایان همه چیز

جنگ پیرمرد؛ پایان همه چیز

جان اسکالزی و 1 نفر دیگر
4.9
4 نفر |
2 یادداشت
جلد 7

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

3

شابک
9786001825866
تعداد صفحات
440
تاریخ انتشار
1398/8/11

توضیحات

        بشر در سیارات دیگر زندگی می کند، اما با جهانی رودرو شده مملو از نژادهای بیگانه که می خواهند او را نابود کنند. سرانجام اتحادیه ی مستعمرات شکل گرفت تا از ما در برابر این جهان خصومت جو محافظت کند. اتحادیه ی مستعمرات از زمین و جمعیت مازادش استفاده می کرد تا سرباز و مهاجر به دست بیاورد . وضعیت خوبی بود ....اما فقط برای اتحادیه ی مستعمرات. سپس زمین گفت : دیگر بس است. حالا اتحادیه ی مستعمرات در وضعیت خطرناکی به سر می برد . اتحادیه نهایتا چند دهه فرصت دارد تا سربازان نیروی دفاعی مستعمرات تمام شوند و مستعمرات انسانی در برابر حملات نژادهای بیگانه بی دفاع بمانند. مشکل دیگری هم در کار است : گروهی مرموز که خود را در تاریکی های فضا پنهان کرده بشر و نژادهای دیگر را به جان هم می اندازد و هدفش از این کار هیچ معلوم نیست .ناوبان هری ویلسون و دیپلمات های اتحادیه ی مستعمرات در چنین وضعیتی  باید با تمامِ قوا بکوشند تا بفهمند چه کسی مسئولِ حمله به اتحادیه ی مستعمرات و نژادهای بیگانه است و همزمان با زمین به توافقِ صلح برسند که خشمگین و شکاک است... چیزی نمانده تا نابودی  انقراضِ بشر، تا پایان همه چیز.
      

یادداشت‌ها

          پایان جنگ پیرمرد.
پاره اول یعنی روایت با زاویهی مغز توی جعبه فراتر از فوق العاده بود.
ادامه‌ی داستان هم مثل باقی کارهای این مجموعه خیل خوب بود، این کتاب چون آخرین داستان بود به نوعی جمع بندی همه‌‌ی مسائل و ارائه‌ی راه حل برای همه مشکلاتی بود که در تفرقه‌ی انسان پیش اومد.
همینطور بیانیه‌ی سیاسی یا همون درون مایه‌ی داستان آقای اسکالزی رو هم شامل می‌شد.
موازنه کوچکتر از این بود که بخواد تهدیدی برای کسی باشه البته به شرطی که اتحادیه یا شورا نخواد دشمن بسازه. به نوعی کلیت داستان هم گویای حال و روز خود بشره ، بشری که حاضر نیست ائتلاف کنه و اون قدر در خدعه و توطئه فرو رفته که واقعا عاقبتش رو خدا به خیر کنه.
بشری که یادش می‌ره و توی شرایط جنگی و کینه ورزی حتی می تونه با بیگانه ها هم ائتلاف کنه تا بتونه منافع خودش رو تامین کنه. اشاره‌ی خیلی واضح به اینکه چطوری از جنبش های پاک آزادی خواهی و استقلال طلبی سواستفاده می‌شه و ... 
مجموعه کلا سیاسی بود ولی این کتاب آخر از همه بیشتر.
نهایتا مجموعه‌ی جنگ پیرمرد باعث شد من ایام خوشی رو سپری کنم. شعارهای کتاب اونقدر کمه و اونقدر خوب استتار شده که می‌شه به راحتی ندیدشون گرفت و صرفا لذت برد.
پایان بندی خوشی هم داشت صد البته که من هیچ ایرادی بهش نمی گیرم. می تونست خیلی بدتر از این ها تموم بشه ولی چه کاریه آدم خوشی مردم رو خراب کنه ؟ :)))) 
در هر حال اگر اهل علمی تخیلی خوندن نیستید خدای نکرده، باز هم گزینه‌ی خوبیه برای چشیدن این ژانر که داستان به شدت خوش خوان و روان و جذابه. اهلش هم که می دونه باید اینو ببلعه.
        

0

جلد ششم رو
          جلد ششم روایت سوم شخص داشت و من تصور می‌کردم این جلد هم بخاطر اینکه ادامه داستان اون جلده، سوم شخصه ولی اسکالزی طبق عادتش -که جلدها رو یک در میان اول شخص و سوم شخص می‌نویسه- برگشت سراغ اول شخص
داستان اصلی تو چهار پاره و از زبون چهار نفر روایت شد که از بین این‌ها من از روایت دوم و چهارم خیلی خوشم اومد
به جز راوی اول که شخصیت جدیدی بود بقیه آشنا بودن و نویسنده به خوبی تونست این داستان پیچیده و بزرگ رو جمع کنه
این مدل روایت برای من جدید و جالب بود و هنر نویسنده رو تو حفظ انسجام داستان علی رغم پاره پاره روایت کردنش نشون میداد
قلم اسکالزی مثل بقیه جلدها جذاب و دلنشین بود و من حسابی از طنز بخصوص تو گفتگوها لذت بردم
از بین شخصیت های این دو جلد اول من از آبوموه و هافته سرواله خیلی خوشم اومد و شیفته مهارت و سخنوریشون شدم
داستان این دو جلد آخر طوری بود که می‌تونم بگم بالاخره اسکالزی سعی کرد با داستانش یه پیام مهم به خواننده برسونه 
پیامی که من به شخصه گرفتم این بود: مقصر همه اتفاقات بدی که برات میفته دیگران نیستن گاهی یه لحظه وایسا و به خودت نگاه کن ببین داری چیکار می‌کنی و چرا؟ شاید مشکلات خیلی خیلی ساده تر از اون چیزی که تصورشو بکنی قابل حل باشن فقط اگه بفهمی اشکال دقیقا کجاست و قبول کنی که شاید اشکال از خودته

با وجود همه این حسن ها داستان از نظر من سه تا ایراد داشت:
- پایان داستان از نظر من خیلی ضربتی بود. با اینکه به دردبخور بود ولی جا داشت که رسیدن به این راه حل پروسه طولانی تری رو طی کنه
- بنظرم رسید شخصیت ها تو طنز شبیه هم شدن. با اینکه لذت بردم ولی خب بنظرم اسکالزی بهتر بود یکم تنوع به روایت طنزش بده
- و بزرگترین ایراد: نقطه عطف داستان که همون پاره اول جلد هفتم بود بیش از اندازه اتفاقی و شانسی بود 
اینطور نبود که با یه سیر منطقی به اصل ماجرا پی برده بشه بلکه فقط یه اتفاق که از شانس خیلی بالا نشأت میگرفت گره ها رو باز کرد و بنظرم این اصلا خوب نبود چون شبیه معجزه بود

در نهایت چند جمله در مورد کل مجموعه:
هنوزم بنظرم بهترین داستان برای جلد سوم بود و تمام جلدهای بعدی بشدت تحت تأثیر داستان این جلد بود
این مجموعه پتانسیل خیلی زیادی داره که تبدیل به فیلم بشه ولی خب فیلم سازان محترم سرشون به سناریوهای دیگه ای گرمه که یکی از یکی مسخره ترن
قلم اسکالزی رو در کل دوست داشتم اسکالزی بلد بود داستانش رو به خلاصه ترین و سریع ترین حالت ممکن تعریف کنه و من مخاطب رو با اضافه گویی اذیت نکنه علاوه براین مهارت خوبی هم تو طنز و خلق شخصیت های دوست داشتنی داشت
آخر جلد هفت دوباره یه فصل از داستان اولیه گذاشته شده بود که موقع بازنویسی داستان حذف شده بود. وقتی این فصل حذف شده رو خوندم فهمیدم چقدر بازنویسی می‌تونه به بهتر و جذاب تر کردن داستان کمک کنه و بنظرم اسکالزی با انتشار این فصل ها می‌تونه کمک زیادی به بقیه نویسنده ها بکنه 

ختم کلام: مجموعه خوبی بود لذت بردم
        

6