دختر مدیر سیرک
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
6
خواهم خواند
2
نسخههای دیگر
توضیحات
«پیتر اسپایدر»، پسربچه ای باهوش با دقت تخیل و داستان سرایی بالا بود که با مادرش زندگی می کرد. او در دوران کودکی داستان ساختگی دختر مدیر سیرک را برای مادرش بازگو کرد. پیتر بعد از مرگ مادر، با دختری به نام «ماریا» آشنا می شود که به پیتر پیشنهاد ازدواج می دهد، به این شرط که بعد از به دنیا آوردن فرزندشان از هم جدا شوند. پس از چندی آنها صاحب دختری می شوند و بعد از مدتی ماریا و دخترش «پاپیت» از او جدا می شوند و پیتر با مردی به نام «یوهانس» آشنا می شود. یوهانس به او پیشنهاد می کند آنچه را که در قالب داستان در سر دارد به صورت کلمات قصار به او و نویسندگان دیگر بفروشد، او نیز می پذیرد و بعد از یک سال به عنوان ویراستار مطالب ادبی ترجمه شده، در یک موسسۀ انتشاراتی در بولونیا مشغول به کار می شود. بعد از مدتی ناشری به نام «لوئیجی» به او می گوید بعضی نویسندگان، از یک کار نغز، طرح داستان را می گیرند و بعد کتاب می نویسند. لوئیجی دریافته بود که این شخص همان پیتر اسپایدر است و به او گفت یکی از داستان هایش به نام «کالبدشناسی قتل سه گانه»، در دو جا به چاپ رسیده است. اما پیتر هرگز یک داستان را برای دو نویسنده بیان نکرده بود. در یک لحظه به یاد آورد که بیست و شش سال پیش برای ماریا این داستان را تعریف کرده بود. به پیشنهاد لوئیجی، او برای رهایی از این مخمصه بولونیا را ترک و با این تصمیم مسیر زندگی اش تغییر می کند.
یادداشتها
1401/3/8
1