معرفی کتاب سوگ (در بیست و نه قطعه کوتاه) اثر چیماماندا انگزی آدیچیه مترجم نیلوفر صادقی

سوگ (در بیست و نه قطعه کوتاه)

سوگ (در بیست و نه قطعه کوتاه)

3.9
4 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

3

شابک
9786226731874
تعداد صفحات
88
تاریخ انتشار
1402/10/15

توضیحات

        کتاب حاضر شامل جستاری است در بیست‌ونه قطعه، راجع‌ به سوگواری‌ای جان‌فرسا.
چیماماندا اِنگُزی آدیچیه، نویسندۀ امریکاییِ آفریقایی‌تبار، پدرِ ساکنِ نیجریه‌اش را در زمانۀ همه‌گیری ویروس کرونا از دست داده و، مثل خیلی دیگر، به‌دلیل مقررات بین‌المللیِ ممانعت از مسافرت، قادر نخواهد بود در مراسم تدفین او حضور به هم برساند. همین باعث می‌شود با نوشتن به دست‌وپنجه نرم کردن با سوگ بربیاید و جستاری را که بناست بخوانید بنویسد.
از متن کتاب: «پدرم را آخربار پنجم مارس بود که حضوری دیدم، درست قبل از آنکه ویروس کرونا کل دنیا را به هم بریزد. با اوکِی، از لاگوس رفتم آبا. به مادر و پدرم گفتم به کسی خبر ندهند می‌آیم تا خانه شلوغ نشود: "می‌خواهم لحظه‌لحظۀ آخر هفته را با شما دو تا بگذرانم." عکس‌های آن آخر هفته را که نگاه می‌کنم، اشکم سرازیر می‌شود. پیش از خداحافظی، سلفی گرفتیم ــ پدر در چند عکس اولْ لبخند دارد، اما در عکس‌های بعدی، از بس که من و اوکِی ادا درمی‌آوردیم و شکلک می‌ساختیم، دارد قاه‌قاه می‌خندد. روحم خبر نداشت چه‌چیزی در انتظارمان است.»
آنچه در ادامه می‌خوانید اینفوگرافیکی است دربارۀ کتاب سوگ به همراه معرفی آن و بخش‌هایی از مقدمه و پیشگفتارهای کتاب.
      

یادداشت‌ها

سمی

سمی

18 ساعت پیش

          سوگ خیلی چیزها یادت می‌دهد، اما زجر و سختی‌ات هم می‌دهد. می‌فهمی سوگواری ربطی به مهر و شفقت ندارد و اتفاقاً سراسر خشم است. می‌فهمی همدردی و تسلیت به گوش صاحب عزا، فقط حرف است، اغلب هم تو خالی و ناراستین. می‌فهمی سوگ با زبان پیوندی تنگاتنگ دارد...ناکارآمدی زبان به وقت سوگ، چنگ اندازی به زبان وقت سوگ...
.
باور کردنی نیست چطور ممکن است دنیا انگار نینگار کار خودش را بکند و به حیاتش ادامه بدهد اما چیزی درون من تا ابد از هم گسیخته باشد...
.
آدیچیه در سال ۲۰۲۰ ناگهان پدرش را از دست می‌دهد قلم را برمی‌دارد و اندوهی را که در زمان حال تجربه می‌کند و خاطراتی را که از گذشته با پدرش دارد را می‌نویسد. او شاید غمگین نیست، خشمگین است، خشمی ناشی از رها شدن و از دست دادن او.
 شاید تجربه شخصی خود را در سوگ از دست دادن پدرش می‌انگارد ولی این چیزی نیست جز تجربه‌ای مشترک میان همه‌ی انسان‌ها که هرکس به طوری متفاوت آن را سپری می‌کند.. درد، غم، اندوه و خشم بسیار دردناکند سعی می‌کنیم از آنها فرار کنیم ولی باز آنها ما را پیدا می‌کنند و چاره‌ای جز مواجه شدن با آنها نداریم. صداقت نویسنده را در بیان احساساتش بسیار دوست داشتم و عقیده دارم جستار چیزی نیست جز این که بسیار لذت بخش است.
        

2