کتاب خوبی بود 
 یکم ناقص بود اطلاعات راجب همه چیز و اخرای کتاب حس میکردی کاملا داری مطالب رو تکرار میکنی ...
و اما نکات مثبتش :
حس میکردم تو اگاهی نشستم و یکی از پرونده های مختومه تو بایگانی رو میخونم 
این حس تو روند داستان بود و من رو جذب خودش کرد 
و اینکه هر فصل از زبان یکی دیگه واقعه رو تعریف میکرد ، اوایل گیج کننده اما بعدش جذاب شدد

اگر به مطالعه پرونده ها علاقه دارید حتی در صورتی اطلاعات کافی نداشته باشید پیشنهادش میکنم اما اگر دوست دارید از تمام جزئیات سر در بیارید ممکنه در اخر هزاران سوال بی جواب تو ذهنتون پیش بیاد 
        

          دل و چشم آدم می ره وقتی می دونه سری بازپرسی بر اساس واقعیته💔
        

          کتاب جالبی بود ولی آخرای کتاب تقریبا از جایی که دیگه از زبان شخصیت ها نیست یکم خسته کننده میشه و ادم دل و رمق پیدا نمیکنه ادامه اش رو بخونه چون نقریبا کل داستان رو شخصیت ها تعریف میکنن و از بعدش که دادگاه و گزارش شهربانی هست صرفا تکرار وقایع هست (به طور دقیق نه البته) اما بهرحال داستان جالبی داشت و جالب تر اینکه چنین داستانی دوره خودش خیلی سر و صدا کرد اما الان کمتر کسی راجبش میدونه و خب ارزش خوندن داره قطعا(:
        

          روایتی بود از کشتن 
نه کشتن غیر 
کشتن خودی 
برادر کشی 
پدر کشی 
        

          «محدوده خون: هندسه یک جنایت خانوادگی» یکی از سه کتابیه که نشر خوب با عنوان «مجموعه بازپرسی» منتشر کرده و تو هر کدوم از اون‌ها به بازخوانی پرونده قتلی می‌پردازه که سال‌ها پیش روی داده و اصحاب رسانه و اذهان عموم رو به خودش مشغول کرده بود.

محدوده خون درباره‌ی توطئه‌ای خونوادگیه، پسر یکی از ثروتمندان به سبب حسادت‌ها و همین‌طور خیره‌سری‌هایی که داشته، نقشه قتل برادر و پدرش رو می‌کشه. برادر به قتل می‌رسه و جسدش در چاه عمیقی در حوالی ونک انداخته می‌شه.

داستان هر بار از زبان یکی از افراد دخیل در ماجرا روایت می‌شه و گاهی هم خود نویسنده از یافته‌ها و مشاهداتش برامون می‌گه.

زوایه دید روایت برای کتاب مناسبه ولی می‌شد با کار پژوهشی بیشتر به بازماندگان این ماجرا هم دسترسی پیدا کرد تا کتاب تنها گزارشی از وقایع نباشه و ارزش افزوده‌ای هم به‌همراه داشته باشه.
        

          دوست عزیزم!
تاریخ بخوان. حتی اگر درون تار و پودهای یک پرونده قتل باشد.
        

          این دومین کتاب بازپرسی هستش که خوندم . وقتی کتاب تموم شد داشتم به این فکر میکردم که چقدر آدمایی که به تو نزدیک ترن از همه ترسناک ترن!
آدم به این فکر میکنه که اگه به خانوادش اعتماد نکنه پس به کی اعتماد کنه!
کتاب مثل یه مستند تو رو میکشونه پای خودش و مجبورت میکنه تا اخر ادامه بدی . دوس داشتم بهش پنج تا ستاره بدم ولی اخر کتاب که با یک سری گزارشات روبرو شدم برام خسته کننده شد چون اون اطلاعات وسط کتاب به تو داده شده و تو داری به یه روش دیگه دوباره میخونیشون، احساس میکنم اگه اونا دقیقا وسط‌های کتاب بعد از نوشته های خود نویسنده گفته می‌شد خیلی بهتر بود و یکی دیگه از مشکلات اصلیم این بود که من اطلاعات کافی از خود قربانی نداشتم، داستان درباره قتل اون بود ولی من شناختی ازش نداشتم...شاید هم اطلاعاتی ازش بعد از این همه سال نمونده!؟در کل کتاب جالبی بود که در کنار پرونده تو رو با اون زمان آشنا تر میکرد خوندنش پیشنهاد میشه🚬💸📜
خداروشکر الان دیگه بیشتر از قبل ادم شکاکی شدم 😂😂