دختری در برج

دختری در برج

دختری در برج

بهنام حاجی زاده و 1 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

6

انتخابی دشوار پیش روی واسیلیسا قرار دارد. روستاییان وحشت‌زده او را از خانه‌ و کاشانه‌اش بیرون رانده‌اند و فقط دو راه دارد: یا ازدواج کند یا به صومعه برود. دلش راضی نمی‌شود که هیچ‌یک از این دو سرنوشت را بپذیرد و عوضش ماجراجویی را انتخاب می‌کند. لباس پسرانه می‌پوشد و سوار بر نریان باوقارش سولووی، راهی می‌شود. ولی پس از آنکه در زدوخوردی به راهزن‌ها چیره می‌شود، همه‌چیز زیرورو می‌شود. شاهزاده‌ی اعظم مسکو به‌خاطر کردارش او را قهرمان می‌خواند و واسیلیسا بار دیگر خواهر و برادر دلبندش را می‌بیند، برادری که اکنون عضو حلقه‌ی درونی شاهزاده‌ی اعظم است. جرئت ندارد مقابل دربار فاش کند که دختر است، چون اگر نیرنگ او لو برود، برای خود او و خانواده‌اش عواقب هولناکی دارد. پیش از آنکه بتواند پای خودش را از دسیسه‌های مسکو بیرون بکشد (و در همان حین که اهریمن سرما مشورت‌هایی می‌دهد که شاید بشود به آن‌ها اعتماد کرد و شاید نشود). واسیلیسا با تهدیدی مخوف‌تر مواجه می‌شود که در کمین سراسر مسکو نشسته‌است.

یادداشت‌های مرتبط به دختری در برج

مُحیصا

1403/02/22

            تجربه خواندن مجموعه شب زمستانی به یقین یکی از بهترین و زیباترین تجربه های کتابخونی من توی زندگیمه. اول از همه باید بگم من بدون هیچ پیش زمینه قبلی و صرفا به خاطر حس و حال خوبی که از اسم و طرح روی جلد کتاب می گرفتم این مجموعه رو شروع کردم. ولی بعدها خصوصیات و ویژگی های داستان باعث شد این کتاب به یکی از مجموعه های مورد علاقه م تبدیل بشه.
۱. توصیفات کتاب❤️ خدای من عاشقشون شدم. نویسنده به قدری زیبا حال هوای زمستون های روسیه، اجاق های روسی و آداب و رسوم مردم، لباس پوشیدن اون ها و ... رو توصیف کرده بود، که گاهی اوقات یادم می رفت که دارم کتاب میخونم و ناخودآگاه سرمای روسیه رو زیر پوستم حس می کردم. با اینکه توصیفات کتاب کمی زیاد بودند ولی موقع خوندن احساس نمی کردم حوصله م سر رفته و دیگه نمی‌خوام ادامه بدم بالعکس بیشتر میخواستم بدونم و همه چی واسم جالب بود.(البته باید توجه داشته باشین که این اولین کتابیه که میخونم و در مورد روسیه ست پس طبیعتاً فضا، فضای تازه ای برای منه .)
۲. مورد دیگه ای که توی این کتاب خیلی دوستش داشتم استفاده از افسانه ها و قصه های روسی در خلال داستان بود.(مخصوصاً اینکه ندیمه پیر واسیا که وایب مادربزرگ های مهربون رو می داد تعریف می کرد  و من بعد از خوندن اون قسمت های کتاب انگار که مادربزرگ خودم داره این قصه ها رو تعریف می کنه خوابم می گرفت و دلم میخواست برم بگیرم بخوام. 😅)
۳. دنیا پردازی و ایده ی فانتزی کتاب خیلی برام جالب بود. فرض کنید تو این کتاب موجودات افسانه ای با انسان ها زندگی می کنن که یکیشون نگهبان نگهداری از اجاق ها و گرم نگه داشتن اوناست یه نوع دیگه نگهبان اسب هاست و به اسب ها می رسه و غیره. انسان ها اگه بهشون توجه کنن و باور داشته باشن و گاهی هدایای کوچیک و ناچیزی واسشون بذارن اون موجودات (تو کتاب بهشون میگن چیرت) تو کارها کمکشون میکنن و ازشون در برابر خطرات هم محافظت میکنن.
۴.از جمله نقطه قوت های دیگه ی که این کتاب داره شخصیت پردازی خوبشه.
داستان قبل از تولد شخصیت اصلی شروع میشه که پایه ای میشه برای اتفاقات مهمی که قراره بعد ها برای شخصیت اصلی ( واسیلیسا) بیفته.تمرکز داستان روی واسیاست و با این حال گاهی داستان از زبان شخصیت های فرعی هم روایت میشه که این سبک از  داستان، مورد علاقه ی منه.
پ.ن: در پایان باید بگم من خیلی دوستش داشتم خیلی خوب بود و خیلی چیزای دیگه. یکی از کتاب های مورد علاقه م تا ابد🥺❤️
پ.ن۲: حس میکنم که این کتاب کمی سلیقه ای باشه که به سلیقه ی من میخورد پس اگه تصمیم دارین بخرینش یه کم ازش رو بخونین و اگه دوست داشتین بخرین:)))