شهرزاد در هزار و یکمین شب روایت خود گفت:ای ملک جوان‌بخت....
همیشه میترسیدم که روزی به این جمله را بخوانم 
زیرا آنقدر غرق در داستان های شهرزاد قصه گو شده بودم 
که با خود فکر میکردم اگر روزی تمام شود چه؟
تا روزی که آن ها را به پایان رساندم و این بار با خود گفتم:
حال که تمام شد ،حال که هزار و یک  داستان شهرزاد را شنیدم 
خیلی خوشحالم و شاید تمام ما ها کسی را داشته باشیم همچو 
ملک جوان بخت تا هزار و یک شب به پای روایت ما بنشینند.


        

          هر داستانی از این هزار داستان همواره مرا متعجب میکرد و  با اشتیاق بسیاری مایل به خواندن ادامه ی آن بودم 
        

          سال ۹۱ بود و با بچه‌های مدرسه رفته بودیم نمایشگاه کتاب تهران، اون موقع جلد سخت این کتاب رو با کاور خریدم ۴۰ هزار تومن!!! خیلی گرون خریده بودم بقول بچه‌ها حسابی خرج کرده بودم 😎 یادمه گرون‌ترین کتاب درسی که اون موقع داشتیم اسمش بود « ریاضی کامل » و تازه گرون شده بود قیمتش رسیده بود  به ۱۹ هزار تومن. کلاس اول دبیرستان بودم اون موقع و هر روز یه بخشی از هزار و یک شب رو میخوندم تا پولی که بابتش خرج کردم حلال باشه 😁 و خب هرچی بیشتر پیش میرفتم بیشتر شوکه میشدم، کلا یه تصور دیگه‌ای از داستانهای شهرزاد داشتم و با یه چیز دیگه روبرو شدم، خلاصه تا مدتها تو شوک بودم 🦦😐
ولی خب دیگه الان قیمت کتابها بیشتر از داستانهای هزار و یک شب منو شوکه میکنه. 🫠