نظرها (2)

تاج دوقلوهاشش کلاغناتوان

فانتزی هایی که تا الان خوندم !

18 کتاب

ایده ساخت این لیست از اونجا به ذهنم رسید که داشتم نظرات کاربر های بهخوان در مورد کتاب ناتوان رو میخوندم، و فهمیدم که خیلی از نظرات منفی هستن. بخاطر همین میخواستم ببینم که کلا چند تا کتاب فانتزی خوندم که من اونقدر شیفته ناتوان شدم! شاید ۱۸ عدد زیادی نباشه ولی به هر حال نسبت به چیزی که فکر میکردم، خوبه! شاید از نظر خیلی ها فانتزی هایی که خوندم زیاد قوی نیستن یا کم باشن، ولی من از همه ی اینها لذت بردم!(البته بجز تاج دوقلوها ) کتابی مثل ناتوان منتقدان زیادی داشت و من دوست داشتم دلیل این انتقاد ها رو متوجه بشم و فهمیدم که تقریبا همه ی خواننده ها به نکات ریز هم توجه کردن. مثل تکرار کلمات، سوتی های مترجم یا خود نویسنده و... نه اینکه من متوجه نشده باشم، اما اونقدر بهشون دقت نکردم که بخوام امتیاز کم کنم. اونجا بود که فهمیدم من اصلا کتاب نمیخونم! من هر کتابی رو که شروع کنم، جوری درونش غرق میشم که اصلا متوجه خیلی نکات نمیشم! به همین دلیل هم هست که از خیلی کتاب ها لذت میبرم و کم پیش میاد نظر منفی داشته باشم... توی این فکر بودم که شیوه کتاب خوندنم رو تغییر بدم و جوری که کتاب بخونم که وقتی میخوام یادداشت بنویسم به همه ی نکات توجه کنم و سعی کنم چیزی رو از قلم نندازم، شاید اون خواننده با دیدن یادداشت من برای خوندن کتاب انگیزه بگیره و وقتی بخونه بگه این چی بود! اما بعدش پشیمون شدم. من کتاب خوندن رو همینجوری دوست دارم، طوری که به خطاهای نویسنده، مترجم و هرچیز دیگه توجه نکنم و فقط کتابم رو بخونم، جوری که حتی وقتی تمومش هم کردم باز توی اون دنیا باقی بمونم. به هر حال هر کتابی هر چقدر هم که بد باشه چند تا طرفدار پر و پا قرص داره، نه!؟ پس بزار من جزو اون دسته باشم! ❌به لیست اضافه خواهد شد!❌

161
2

22

(0/1000)

نظرات

لازم نیست دفتر بردارین و نکته‌برداری کنین، بعد از خوندن چندتا کتاب خوب مشکلات ناتوان داد میزنن!
منم دیدم که میگن ترجمه و متن مشکل داشت اما اینا ایراد‌های جزئی و بنظرم غلطیه.
کتاب ناتوان: شخصیت پردازی تکراری طوری بود که مشابهش رو هزاربار تو کتاب‌ها دیدیم.
پیدین جسور و گستاخ و کای دلبر و پرجاذبه با ویژگی‌های تکراری.
سناریو‌های ناتوان همش تکراری بود. رقص قبل از مسابقات، جامعه طبقه‌بندی شده، هر آدمی با توانایی خاص، خود مسابقات(رسما و رسما کپی از بازی‌های گرسنگی)‌، مثلث عشقی برادرانه و.‌.‌.
من خودم با کلیشه اونقدر مشکل ندارم ولی نویسنده انگار اومده نشسته گفته خبب؛ بذار ببینم این سناریو رو از کدوم کتاب بردارم! 
کل کتاب حتی یک یک سناریو جدید و هدف‌دار ندیدم.
و درآخر چیزی که واقعا منو اذیت کرد انقلاب بی‌معنی بود که اون وسط شکل گرفت. آرمانی داشت؟ خیر؛ نتیجه‌ای داشت؟ خیر. نقشه درست و حسابی که اصلا هیچی.
خلاصه که اگه تمرکزمون رو از عاشقانه‌‌ها برداریم و بچسبیم به محتوا و مقایسه کنیم  با چندتا کتاب خوب می‌فهمیم که ناتوان فقط نوشته شده که تو بوک‌تاک غوغا کنه وگرنه در حد همون رمان‌های روبیکاییه‌.
1

0

درسته، کلیشه ای بودنش که کاملا مشخص بود. آزمون ها، شکل گرفتن علاقه، دشمنی  و خیلی چیز های دیگه...
حتی نیاز نیست در موردش فکر بشه چه برسه به یادداشت برداری. 
من کتاب های فانتزی جذابی مثل بازی های گرسنگی، ملکه سرخ یا پادشاه پریان رو نخوندم اما متوجه تمام نکاتی که گفتید شدم.
کلا ناتوان رو بخاطر اون حس خاصی که در هنگام خوندن بهم منتقل کرد دوست داشتم. من به معنی واقعی  توی این کتاب غرق شدم و به همین خاطر بود که پنج ستاره بهش دادم و در موردش این جوری نوشتم .
حتما شما هم کتابی خوندید که مثل من توی دنیاش غرق شده باشید درسته؟ 
ناتوان من رو از دنیای واقعی جدا کرد فقط هم به این خاطر این قدر دوستش داشتم. و دوباره و دوباره قراره که بخونمش.
در کل ممنونم که نظرتو گفتی. مطمئنم که نظر شما صد درصد از گفته های من کامل تر و قوی تره ❤ 

0