یادداشت‌های بهناز مظلومی (2)

سرت را به خدا بسپار: گزیده خاطرات شهیدمحمدرضا داورزنی

10

خیابان گاندی، ساعت پنج عصر
          بسم الله الرحمن الرحیم 
از اتفاق خیابان گاندی هیچ تصوری نداشتم. اولین مواجهه‌ام با این اتفاق از طریق همین کتاب بود. شاید بشه گفت تاریخ شفاهی جریان سمیه و شاهرخ و خیابان گاندی هست... 

۱. این کتاب فقط در تابستان ۱۴۰۲، شش تا چاپ خورده. در تلاش درک دلیل استقبال از کتاب هستم:) شاید دلیلش، جنایی بودن کتاب هست و شاید علاقه روشنفکرها به ثبت و مطالعه نقطه‌های سیاه جامعه:) 

۲. شاید یک قطعه از پازل صد تکه اتفاقات ۱۴۰۱ رو در نگاه جامعه شناسی به اتفاق خیابان گاندی بشه پیدا کرد...

۳. مستند و جمع‌آوری آرشیو خوبی داشت. نوشتن جنایی بر پایه مستندات، به نظر کار سختی هست و انسجام اتفاقات رعایت شده بود 

۴. اینکه فضای کلی از فرهنگ و سیاست دهه ۷۰ ارائه شده بود، جذاب بود. البته اینکه ارائه تحلیل شخصی یا توصیف فضای جامعه در یک روایت جنایی، درست هست یا نه رو صرف نظر میکنم 

۵. فکر میکنم سعی بر بررسی همه ابعاد بوده و تا حدودی موفق بود. روایت یک طرفه نبود، احتمالات و حتی نامه‌های ارسالی به روزنامه‌ها هم درج شده بود. 

۶. اگر از موضوع خیابان گاندی اطلاع دارین، انتظار ارائه زوایای پنهان و اطلاعات بیشتر از پرونده نداشته باشید. مزیت کتاب فقط در جمع آوری منسجم دیتاهای موجود هست. 

۷. قالب، رمان یا داستان نیست. با آرشیوی از روزنامه‌ها و ... مواجه هستیم که به سبب نظم و انسجام خوب در ارائه، گویا در حال مطالعه یک داستان یا روایت هستیم. 

۸. اتفاق تلخی بود، اما ارزش یک بار مطالعه داره. در حین مطالعه هم مفهوم بعضی کلمات سنگینی میکنه، مثل کلمه « قضاوت»

۹. شدیداً دوست دارم با سمیه برای کشف لایه‌های پنهان شخصیتش صحبت کنم... :) البته یک سری صحبت‌ها رو تیتر وار نوشتم  و در حین مطالعه، دنبال جوابش بودم
        

29