یادداشت‌های اِف. شین (33)

اِف. شین

1402/12/02

ویدئو در بهخوان
            بسم الله الرحمن الرحیم 
کتاب که به دستم رسید دلم نیامد اولین نفری نباشم که از این جمع کوچکمان تاوان عاشقی را می خواند
گفتم حالا که قرار است این کتاب دست به دست بچرخد و آدم های خودش را پیدا کند بگذار آغازش با من باشد
و در این بحبوحه‌ی درس و کنکور شروع کردم به خواندنش...

به جلد کتاب و حتی اسمش که برای بار اول نگاه می کنی شاید تو را یاد داستان های عاشقانه ی زرد بیندازد اما کافی است کتاب را باز کنی و سطر اول را بخوانی... گم می شوی در داستان آلاء و خلیل... و بعد به خودت می آیی و می بینی وسط کتابی و تمام این داستان اتفاق افتاده است؛ واقعا آلایی بوده که این گونه دلداده ی خلیل داستان ما شود و خلیلی بوده که بکوبد آن همه راه را بیاید برای یافتن آلاء تا غزه!
و در این بین هم عشق و عرق مشترکشان به فلسطین حکم کوپیدو را داشته باشد... آغازی باشد برای هم صحبتی و دلیلی برای ادامه ی گفت و گو ها و این عشق و عاشقی ها! 
و فارغ از این ماجراها داستان یک فلسطینی مگر می شود شنیدن نداشته باشد؟ مگر می شود هر روز با احتمال بارش موشک بر روی تمام دار و ندارت...خانواده ات بیدار شوی و قد نکشی؟مگر می شود حرفی برای گفتن نداشته باشی؟ 

پ ن :این ویدئو از غسان حیدر است. میوه ی دل خلیل و آلاء که اکنون با مادرش در غزه به سر می برد 
دعا کنیم برای حال خوب آلاء ها و غسان حیدر های این روز های غزه... مادرانی که این روز هاخواب به چشمشان نمی آید و کودکانی که مرد شده اند و مانند غسان حیدر این گونه آرزوی شهادت را در ذهن خود می پرورانند. 

پ ن :خانواده ی ام غسان مذهبی متعصب بودند و برادرش هم یک وهابی! خودتان تصور کنید همین یک مورد چقدر رسیدن به خلیل که یک جوان شیعه است را سخت تر می کند...