یادداشت

شاید فراموش ات کنم ...
        طلسم شده بود این کتاب، بی شک.
چقدر آخر طول بکشد خواندن یک کتاب؟
در طول خواندنش، چه اتفاق ها که نیافتاد... چه خوشحالی ها و چه ناراحتی هایی را که تجربه نکردم...
درست است که طول کشیدن کتاب ها، به طور معمول، ناراحت کننده ن، اما این مورد، برای من، نبود.
چون که باهاش زندگی کردم.
یواش، یواش خواندمش.
شاید خیلی هم کتاب خاصی نبود، اما من دوستش داشتم. درش زندگی بود. ناراحتی بود، خوشی بود. حال بود. گذشته بود و آینده.

نکته هم آن که، با این چهارصد صفحه بیش نبود، اما بیش از ۸۰۰ صفحه بود، چرا که، فونتی داشت، که از مورچه کوچک تر بود. و آدم با خواندنش رو به نابینایی که می‌رفت، هیچ، بلکه اعتماد به نفس ش هم پایین می‌آمد، آخر، هر صفحه خواندنش کلی طول می‌کشید...

اما خواندمش ^_^
و ممنونم از آهنگ... و شرمسارم، که این همه مدت کتابش دستم موند!!

پ.ن: جلد کتاب خیلی با مزه ست.
پ.ن ۲: جالب بود، کتابی را خواندن در مورد این بازه ی زمانی. قبل از انقلاب، خود انقلاب، جَو ش، جنگ.... آدم ها... و تجربه ی جدیدی بود.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.