شاید فراموش ات کنم ...

شاید فراموش ات کنم ...

شاید فراموش ات کنم ...

4.0
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

2

شابک
9786009182077
تعداد صفحات
406
تاریخ انتشار
1390/11/8

توضیحات

        در این کتاب، داستانی فارسی دربارة دغدغه های جوانی در روزهای آغازین انقلاب و دوران دفاع مقدس درج شده است. «شهرام» پسر جوانی است که دوران کودکی خود را به همراه بیست بچة دیگر در منزل زن و مردی نیکوکار گذرانده، وی پس از رسیدن به سن سربازی و با شروع جنگ راهی جبهه شده و تا آخرین سال جنگ در جبهه های مختلف به نبرد ادامه می دهد. در زمان موشک باران تهران، شهرام برای بزرگداشت سالروز فوت پدر و بازدید با دیگر خواهرها و برادرها راهی تهران شده و در این سفر خاطرات دوران کودکی را با دلتنگی مرور می کند. وی که در این سفر به سختی رنجیده و شاهد شهادت یکی از خواهرها و فرزندان وی در موشک باران بوده، مجدداً به جبهه بازمی گردد. پس از مدتی، شهرام برای شرکت در مراسم ختم نزدیک ترین دوستش که به شهادت رسیده بار دیگر به تهران باز می گردد و در آن جا دختری که سال ها با یادش سرکرده و گمان می کرده برای همیشه از دستش داده است را ملاقات کرده و برای آینده اش تصمیم می گیرد.
      

یادداشت‌ها

          طلسم شده بود این کتاب، بی شک.
چقدر آخر طول بکشد خواندن یک کتاب؟
در طول خواندنش، چه اتفاق ها که نیافتاد... چه خوشحالی ها و چه ناراحتی هایی را که تجربه نکردم...
درست است که طول کشیدن کتاب ها، به طور معمول، ناراحت کننده ن، اما این مورد، برای من، نبود.
چون که باهاش زندگی کردم.
یواش، یواش خواندمش.
شاید خیلی هم کتاب خاصی نبود، اما من دوستش داشتم. درش زندگی بود. ناراحتی بود، خوشی بود. حال بود. گذشته بود و آینده.

نکته هم آن که، با این چهارصد صفحه بیش نبود، اما بیش از ۸۰۰ صفحه بود، چرا که، فونتی داشت، که از مورچه کوچک تر بود. و آدم با خواندنش رو به نابینایی که می‌رفت، هیچ، بلکه اعتماد به نفس ش هم پایین می‌آمد، آخر، هر صفحه خواندنش کلی طول می‌کشید...

اما خواندمش ^_^
و ممنونم از آهنگ... و شرمسارم، که این همه مدت کتابش دستم موند!!

پ.ن: جلد کتاب خیلی با مزه ست.
پ.ن ۲: جالب بود، کتابی را خواندن در مورد این بازه ی زمانی. قبل از انقلاب، خود انقلاب، جَو ش، جنگ.... آدم ها... و تجربه ی جدیدی بود.
        

0