یادداشت محمدمهدی فلاح

                برخلاف کتاب «نیچه و مسیحت» یاسپرس، به نظرم اسپنوزا برای نگاه نظام ساز یاسپرسی خیلی مناسب تر اومد و در مجموع به نظرم حجم محتوای با شکل و شمایل کتاب تناسب داشت؛ یعنی به نظر میرسه یاسپرس در توصیف نظام اسپینوزا در این قدوقواره کامیاب ظاهر شد. 
اسپینوزا حقیقتا متفکر جذابی است؛ متفکری که بتونه در ساختار تفکری دکارت بیاندیشه و اینچنین اون رو ارتقا بده حقیقا ً کارش قابل ستایشه. هرچند که به نظرم میرسه که پیشینه دینی اسپینوزا لاجرم برای فراروی از دکارت ضروریه ولی، موضع اسپینوزا در نهایت درباب دین به نظر معرفتی نمیرسه و صرفاً کارکردهای اجتماعی-سیاسی براش قائل میشه. شاید بشه گفت که اسپینوزا در زمینه تفکر اجتماعی درباب «دین» یه متفکر پیش گامه؛ خدا در نظام معرفتی و دین در حد کارکردهای سیاسی-اجتماعی.
به هر حال در تلاشی برای فهم اسپینوزا در بستر تاریخی باید گفت که شاید توجه به او در دوران معاصر نسبت به عقل پرستی های ابتدای دوره مدرن معقول تر باشه. یعنی عجیب نیست که چرا اسپینوزا امکانات برای تفسیر جهان در دنیای جدید هم در اختیار ما قرار می ده. نظریه ضرورت اسپینوزایی و نگرش او نسبت به آزادی و توصیف گری و واقع نگری در عرصه سیاسی، اسپینوزا رو در نهایت بدل به متفکری برای امروز می کنه و خوندن اون رو موجه جلوه می ده.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.