یادداشت فائزه عادلی
1403/1/31
3.5
9
چخوف دنیا را به میکرو نمادهایی تبدیل کرده و برایش داستان "بیابان" را نوشته. او کرهی خاکی را مسافرخانهای در بیابان میداند و انسان هم لاجرم مسافر غریب و تنهای این سفر. سوژه اصلی کتاب پسری ۸ ساله است که به همراه دایی بازرگان خود عازم یک سفر طولانی میشود: سفر تنهایی. نویسنده با وارد کردن نقش این دایی بازرگان، مقتصد و کمحرف انگار خودش را از همان ابتدا در داستان فراخوان میکند. من سایه چخوف را در داستان دیدم، آنجایی که هر دو ابداً به مخاطب خود نمیگفتند چطور باید بهای رنج در این بیابان را پرداخت کرد و البته این راز زیبایی ادبیات است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.