یادداشت پیمان قیصری

                کتاب اینطوری شروع میشه که آرتور جوانی که به تازگی مادر خود رو از دست داده داره با کشیشی که عهده‌دار آموزش اون بوده صحبت می‌کنه و طی این صحبت ما با دو تا از شخصیت های اصلی کتاب آشنا میشیم. آرتور که تربیت مذهبی کاتولیکی داره و فرزند همسر دوم پدرش هست با توجه به پروتستان بودن خانواده (برادران ناتنی و همسرانشون) بیشتر شیفته‌ی کشیش مونتانلی شده و اعتقاد شدیدی به مسیحیت داره. اخیراً آرتور به جلسات حزبی گروه ایتالیای جوان می‌ره که آرمان اونها آزادی ایتالیایی هست که در اشغال اتریشه. در ادامه آرتور دستگیر و پس از آزادی متهم به خیانت به گروه میشه و با برملا شدن حقایقی در مورد زندگی شخصی‌ش داستان زندگیش به جاهایی می‌کشه که در خواب هم نمی‌دید. همه‌جا کتاب به عنوان یک کتاب سیاسی شناخته شده و با توجه به داستان و روح مبارزه برای آزادی دور از ذهن نیست اما یک تم عاشقانه‌ی آروم هم توی کتاب به چشم میاد ضمن اینکه با وجود اینکه نویسنده تلاش کرده همیشه عادلانه دیالوگ ها رو بنویسه اما یک دیدگاه ضد مسیحیت (و شاید بیشتر ضد کلیسا و کشیش‌ها) در داستان دیده میشه. در مجموع کتاب روان خوبیه هر چند شما ممکنه بعضی وقتها با بعضی حرفها احساس نزدیکی نکنید و مخالف باشید.ه
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.