یادداشت سهیل خرسند

                "تویی که من را می‌خوانی، مطمئنی که زبان من را می‌فهمی؟"
بورخس را نمی‌شناختم و پیش از این داستان، چیزی از او نخوانده بودم.
بنابراین ضمن اینکه با قلم و سبکش آشنا نبودم، طبیعی‌ بود که شناختی از او و افکارش نداشته و البته هنوز هم ندارم. تنها اعتراف می‌کنم:
هنگام خواندن این داستان فسقلی، با دهان باز به مانیتور چشم دوخته بودم!
کتابخانه بابل، در ابتدا برای خواننده بیش از این‌که یک داستان کوتاه باشد، به نظریه‌ای علمی در باب چگونگی ساختار جهان و نحوه‌ی مدیریتش به نظر می‌آید.
داستانی که ژانر علمی-تخیلی را برای طبقه‌بندی آن مناسب می‌دانم.
در این داستان، بورخس جهان هستی را یک کتابخانه در نظر گرفته و به کمک استعاره‌ها به توصیفش می‌پردازد. داستان کوتاه‌تر از آن‌ست که حرفی در موردش بزنم، بنابراین به جهت جلوگیری از اسپویل داستان، دوستانم را به خواندنش دعوت می‌کنم.
نکته ۱:
ترجمه‌ی این داستان از آقای کاوه سیدحسینی در اختیارم بود، اما به عنوان کتاب‌خواری که معده‌اش به شدت حساس است، و ضمنا به خوبی با چنگال تیز و سمی سانسورچی آشناست، تصمیم گرفتم داستان را با ترجمه‌ی آقای «اندرو هرلی» مطالعه نمایم.
پس از مطالعه ترجمه‌ی انگلیسی، نگاهی مختصر به ترجمه‌ی فارسی داستان انداختم. ترجمه‌ی فارسی نمی‌گویم افتضاح بود اما به دل من ننشست.
ضمن دعوت دوستانم به مطالعه‌ی داستان، پیشنهاد می‌کنم اگر مهارت مطالعه به انگلیسی را داشتید، از روی فایل انگلیسی و در غیر اینصورت از روی فایل فارسی مطالعه نمایید.
لینک فایل پی‌دی‌اف ترجمه‌ی انگلیسی
https://t.me/reviewsbysoheil/597

نکته ۲:
دیشب پس از نوشتن این ریویو، کامنتی از یکی از دوستانم(آقا علی) دریافت کردم که جهت فهم جزئیات بیشتر و آشنایی بیشتر با بورخس و داستان کتابخانه بابل، من را به تماشای ویدئویی از آقای علی شاهی دعوت نمودند. این ویدئو را تماشا کردم و از تحلیل و تفسیرشان لذت برده و استفاده کردم. به همین منظور شما را نیز پس از مطالعه‌ی داستان به تماشایش دعوت می‌کنم:
https://www.aparat.com/v/XVy8j

دوازدهم اسفندماه یک‌هزار و چهارصد و یک
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.