یادداشت
1403/8/27
3.2
6
شبیه رویاست، رویایی دور دست، یک رویای جوانی، رویایی پاک، رویایی که لطیفه، مثل قند در هندوانه. توی دهنت آب میشه و شیرینیش به دل میشینه. رویایی که به شدت آشناست ولی به شدت غیرقابل لمس. انگار قبلا درونش زندگی کردی یا توی خواب دیدیش. ولی هرچقدر فکر میکنی به یادت نمیاد. در روز اول ۲۰۲۴ مینویسم که «برتیگان» به لیست نویسندههای موردعلاقهم پیوست. با سادگیای که داشت دلم رو برد. فکر کنم این یکی از خصلتهای افراد پیچیدهست که عاشق سادگیها میشن درحالی که همهش دلشون میخواد توی دردسر پیچیدگیها شنا کنند. ولی «قند در هندوانه» برام اون ساحل امن بود. اینکه بعد یه مدت گذاشتم رها بمونه، انتظاراتم رو ازش کم کردم، دیگه منتظر نبودم اتفاق خارقالعادهای رخ بده، انتظار نداشتم آیدت روی سرشون خراب بشه، انتظار نداشتم آدمهای شهر انقلاب کنند،. انتظاراتم رو آوردم پایین و توی اون ساحل امن قدم زدم و به شدت لذت بردم. آروم شدم و این کتاب خیلی بهم چسبید. [ بیاین از کتاب انتظار نداشته باشیم ]
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.