یادداشت مهسا

مهسا

دیروز

The Strange Case of Dr. Jekyll and Mr. Hyde and Other Tales of Terror
        یادداشتی بر دکتر جکیل و آقای هاید:

نوشتن از این کتاب، بدون لو دادن معمای آن، کاری بسیار سخت است. پس من خودم را راحت‌ می‌کنم و یادداشتم را با چاشنی اسپویل می‌نویسم.

آزمایشگاهی شخصی، و مردی که نمی‌داند با نیمه‌‌ی شر خود چه کند. او که درگیر جنگ خیر و شر درونی‌ست، تصمیم می‌گیرد خود را از شر خود خلاص کند. بنابراین دکتر جکیل، به آقای هاید تبدیل می‌شود. بسیار کوچک‌اندام‌تر، نحیف‌تر، پست‌تر و البته بدذات‌تر. او می‌خواست بداند آیا می‌شود خود را از شر جدا کرد؟ اما سؤال اصلی‌تر این است که اگر به شر، آزادی دهیم، چه بر سر ما خواهد آمد؟
در ابتدای رابطه‌ی تنگاتنگ دکتر جکیل و آقای هاید، جکیل که قدرت‌مندتر و پرورش‌یافته است، حق انتخاب دارد هاید را هر زمان به جکیل تبدیل کند. اما هاید دیگر در قفسی که پس از یک عمر طعم آزادی را چشیده است، دوام نمی‌آورد؛ پس رشد می‌کند، کاراکترش شکل می‌گیرد، و جکیل را ضعیف و ضعیف‌تر می‌کند. شری که در ابتدا کوچک و پست است، با وسوسه کردن جکیل او را از پا در می‌آورد، منزوی‌اش می‌کند و در نهایت این جکیل است که برای نابودی هاید، خودش را از میان برمی‌دارد. 

در طول رمان راوی خواننده را نه با جکیل، که با دوست و وکیل‌اش، آقای آترسن هم‌راه می‌کند. جکیل خود هم قهرمان و هم ضدقهرمان است، اما او در نهایت یک انسان است در تقلای رسیدن به کمال. جکیل پرسش‌گری‌ست که پاسخ در خودش نهفته است. او با مجال دادن به شر و تبدیل کردن آن به یک کل، آسیب‌هایی بر خود و دیگران می‌زند که جبرانی ندارند. 
او که در ابتدا درصد کمی از شر را در خود واقعی‌اش حس می‌کرد و با همان در جنگ بود، در پایان درصد کمی از خود واقعی‌اش باقی می‌ماند.
فصل طلایی رمان، فصل آخر آن است، نامه‌ی جکیل به آترسن.

نوشتن از دوگانگی خیر و شر و تقابل این دو، امری تکراری در ادبیات است؛ اما خلاقیت و نوآوری این موضوع را هم‌چنان خواندنی نگه داشته‌است. 
پس اگر به تصویر دوریان گری و حتی فرانکنشتاین علاقه‌مندید، بی‌معطلی این کتاب سبک اما ماندگار را مطالعه کنید.
      
29

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.