یادداشت محبوبه طاهری

                "فقدان روح" بیماری بزرگ قرن بیستم. بی توجهی به روح، خود را به‌ شکل‌های مختلفی مانند وسواس فکری، خشونت، اعتیاد، احساس خلا و بی معنایی نشان می‌دهد. هنگام مواجهه با این علائم سعی خود را می‌کنیم تا با روش‌های مختلف آنها را از بین ببریم غافل از اینکه یک مشکل ریشه‌ای است. مشکل، دور شدن از روح است. در طول تاریخ افراد زیادی بوده‌اند که به شناختن طبیعت و نیازهای روح پرداخته‌اند. با مرور آثار گذشتگان در می‌یابیم که تنها با بازگشت به روح می‌توانیم از تنش‌های زندگی روزمره، احساس شادی و رضایت عمیق را در خود ایجاد کنیم. تعریف واژه "روح" دشوار است؛ به این صورت که اصولاً تعریف دادن کار ذهن است در صورتی که ابزار کار روح "تجسم" است. همه ما به طور غریزی می‌دانیم که روح ماهیتی عمیق و اصیل دارد. به عنوان مثال در زبان محاوره وقتی می‌خواهیم از یک قطعه موسیقی و یا از یک شخص بزرگتری تعریف کنیم می‌گوییم عجب موسیقی روح نوازی! آن فرد روح بزرگی دارد! این به چه معنا می‌تواند باشد؟ روح در جای جای زندگی حضور دارد. او خود را در عشق و نزدیکی در مشارکت‌های اجتماعی و یا در انزوا و سکوت نشان می‌دهد. این کتاب تا حدی راهنمایی برای رسیدن به یک زندگی پر معنا است. کتابی که می‌آموزند چگونه به بهترین شکل با مشکلات روزمره روبه‌رو شویم بدون این که نتیجه را در نظر داشته باشیم و یا بخاطر میل رهایی از شرایط به جای حل مشکلات از آنها فرار کنیم. افلاطون می‌گوید زندگی انسان درروزگارگذشته روح داشت. این کتاب هم تلاشی است برای بازگرداندن روح به زندگی انسان امروز. ما با رسیدگی به خود و توجه به احساسات درونی‌مان می‌توانیم از روح‌مان مراقبت کنیم. برای احیای روح باید "معنا" را به زندگی روزمره بازگردانیم. مراقبت از روح با مکاتب روانشناسی و روان درمانی فرق دارد. مراقبت از روح چیزی را درمان نمی‌کند. مراقبت از روح به کمال گرایی یا پیشرفت اعتقاد ندارد. مراقبت از روح اتنهای دید ما را به زندگی باز و عمیق می‌کند تا بتوانیم صبورانه در "حال" زندگی کنیم و بگذاریم زندگی روز به روز اتفاق بیفتد. کسی که با روح خود در ارتباط است شخصیتی چند وجهی و پیچیده دارد. او پیروزی و شکست، درد و لذت را همزمان با هم درک می‌کند. وقتی از روحمان مراقبت می‌کنیم مجبور نیستیم برای تک تک مسائل زندگی دنبال راه‌حل بگردیم بلکه روح‌های تاریک و روشن زندگی را تمام و کمال می‌پذیریم. مراقبت از روح ممکن است برای یک نفر رنگ کردن دیوار اتاقش باشد و برای دیگری خرید قطعه ای زمین. به طور دقیق تر مراقبت از روح نیازمند به قوه تجسم و تخیل است. فرقش هم با روان درمانگری در همین است. ما مشکلات‌مان را پیش روان درمانگر می‌بریم و او سعی می‌کند مشکلاتمان را حل کند اما در مراقبت از روح این خودمان هستیم که با توجه به نیازهای روح به زندگیمان سر و سامان می‌دهیم. روح بُعد دیگری از وجود ماست. بعدی مهم. کتاب از آن با عنوان ماهیت جاودانه یاد کرده. با گوش دادن به صدای روح می‌شود حکمت و معنایی را که در اتفاقات زندگی وجود دارد درک کرد. وقتی در بین همه آشفتگی‌ها و سختی‌های زندگی احساس سادگی و بی ریایی کردیم، آن وقت می‌توان گفت قدرت روح را فهمیده‌ایم. روح در درون خود به دنبال ویژگی‌های منحصر به فرد می‌گردد. هر زمان که از زندگی لذت بیشتری می‌بریم و در وجودمان عشق، بیشتر از ترس و بی‌اعتمادی است، روحمان حال خوبی دارد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.