یادداشت صادق شریفی

                کتاب ایده ی جالب و ادعای بزرگی دارد. کمی خواندنش سخت است. شاید بد ترجمه شده شاید از اول سخت نوشته شده و شاید آیکیوی من به اندازه کافی بالا نبود. اما با یکبار خواندن شاید بیشتر از بیست درصد از مطالب کتاب برای من مورد استفاده قرار نگرفت.
اما به هر حال ایده ی کلی کتاب قابل تامل است. دستکتاپ کامپیوتر خود را تجسم کنید. آیکون های مختلف روی آن میبینید. مثلا یکی از آیکون های تصویر یک کامپیوتر ( مای کامپیوتر) و دیگری تصویر یک سطل آشغال است ( ریسایکل بین) ما به خوبی میدانیم هیچ کدام از اینها واقعی نیست. اینها حاصل یک سری کد است. کدهایی که به صفر و یک ترجمه میشود و آنها هم نهایتا حاصل ولتاژ بالا و پایین برق است.‌همین. ما به خوبی میدانیم کل تصویر کامپیوتر یک دروغ است.‌اما یک دروغ و توهم مفید. ما از این دروغ استفاده میکنیم تا ایمیل بزنیم و هزار جور کار دیگر بکنیم. اگر واقعیت را ( ولتاژ بالا پایین) به ما ارائه بدهند شاید هزار سال طول بکشد تا بتوانیم یک ایمیل ساده بزنیم. شاید هم هیچ وقت نتوانیم. اما سازنده کامپیوتر آن ولتاژهای بی معنا را برای ما چنان یوزر فرندلی کرده که به آسانی از آن استفاده کنیم. هیچ‌کدام ما از اینکه به جای دسترسی به ولتاژ بالا و پایین ، به دروغهای صفحه دستکتاپ دسترسی داریم نگران نیستیم.
حالا نویسنده میگوید واقعیت دنیای اطراف ما هم همین است. طعم شکلات، سردی برف و نرمی چمن و گردی توپ تماما نقش آیکون های روی دستکاپ را دارد. نه تنها واقعی نیستند که حتی اگر انها را نبینیم وجود ندارند. الله اکبر. نویسنده حتی میگوید کل بستر فضازمان هم غیر واقعی و ساخته و پرداخته ی ذهن ماست. انتخاب طبیعی ادراکات ما را چنان پرورش داده که بتوانیم رقابت کنیم. نه اینکه پی به واقعیات ببریم. خلاصه کتاب سختیست اما همین ده بیست درصدی که از آن فهمیدم ارزش یکبار خواندن را داشت.
        

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.