یادداشت عینکی خوش‌قلب

                ماجراهای مدارس شبانه روزی انگلیسی همیشه سوژه ی خوبی برای رمان نویسی بوده. از مجموعه های چندجلدی انید بلایتون تا هاگوارتز که تا احتمالا محبوب ترین مدرسه شبانه روزی جهان است. اما اگر کتاب «پسر»رولد دال را خوانده باشیم متوجه می شویم که مدارس شبانه روزی در واقعیت چندان  جای دلچسبی نبوده اند. 

ماجرای کتاب اسکارلت و آیوی هم در یکی از همین مدارس شبانه روزی نه چندان دلچسب می گذرد. اسکارلت بدون خواهر دوقلویش به این مدرسه رفته و آیوی پیش عمه پیرش زندگی می کند. چیزی نمی گذرد که به آنها خبر می رسد اسکارلت در مدرسه از دنیا رفته است، و معاون مدرسه به اجبار آیوی را به مدرسه می کشاند تا برای لاپوشونی مرگ اسکارلت جای او را پر کند.
آیوی بعد ازورود به مدرسه شواهدی می بیند، شواهدی که اگر آن ها را دنبال کند می تواند علت مرگ خواهرش را پیدا کند. همه لوازم برای یک داستان نوجوانانه آماده است، یک مدرسه، چند شخصیت نوجوان قابل درک، یک ماجراجویی و همه ی این ها در کنار هم باعث می شود که کتاب اسکارلت و آیوی رمان جذابی برای نوجوان ها باشد.

اگر بخواهیم کتاب را با رمان های محبوب نوجوان مقایسه کنیم احتمالاً می توانیم ایرادات زیادی در آن پیدا کنیم. حتی می توان گفت گره های ماجراجویی آیوی برای پیدا کردن علت مرگ خواهرش خیلی سهل و ساده گشوده می شوند. اما اگر مجموعه ی کتاب را در نظر بگیریم این ایراد ها به نظر ساده و قابل چشم پوشی می آیند. و مهم تر از آن نوجوان ها نگاهی تا این حد موشکافانه به داستان ندارند، صمیمت، همراهی، قابل درک و جذاب بود داستان برای آن ها کافی ست. و اسکارلت و آیوی این ویژگی ها را در کنار هم دارد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.