یادداشت

نرگس

نرگس

1403/1/17

ناپدید شدن غیرمنتظره ی آقای ویلبر تروزدیل
        «گوین مصمم است هر طور شده حقیقت را پیدا کند ولی اگر حقیقت این نباشد که به‌راحتی انگشت اتهام را به طرف کسی گرفت، چه؟ اگر بعضی اتفاقات وحشتناک تقصیر هیچ‌کس نباشد، چه؟»

خوندنش خیلی برای من طول کشید. یه جاهایی واقعاً ریتم کتاب کند می‌شد و اعصاب من یکی رو خورد می‌کرد :)) بعضی وقتا حتی به رها کردن نصفهٔ کتاب فکر کردم، ولی خب دلایل زیادی مانعم شدن. 
پررنگ‌ترین دلیلش این بود که شخصیت‌ها و فضاسازی رو شدیداً دوست داشتم. طوری بود که انگار خودت از پشت یه درخت توی همون روستا داری ماجراها رو تماشا می‌کنی. شخصیت‌ها هم همه فکرشده، عمیق، قابل‌درک و دوست‌داشتنی بودن.
داستان لایه‌لایه‌ای داشت و  پشت هر لایه‌ش مفهوم ارزشمندی قرار گرفته بود.
 اگه با کش اومدن شدید داستان اونقدرا مشکل ندارید، از خوندنش راضی خواهید بود و بعد تموم شدنش، دلتون برای تک‌تک شخصیت‌ها و دوستی‌هاشون تنگ می‌شه.

اینم تو پرانتز بگم. من از وقتی صفحهٔ اول رو شروع کردم، منتظر بودم این آقای ویلبر به‌طرز غیرمنتظره‌ای ناپدید شه و داستان اصلی شروع شه، اما تا صفحهٔ صدوخورده‌ای، هر اتفاقی افتاد جز این یکی. ناراضی بودم از اینکه چقد دیر رفته سر اصل مطلب. اما بعد با یه جست‌وجو دیدم اسم اصلی کتاب:
 The Unforgettable Guinevere St. Clair
هستش. گوئینور فراموش‌نشدنی! و متوجه شدم که اصلاً اصل مطلب اون چیزی که فکر می‌کردم نبوده :))  پرانتز بسته.
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.