یادداشت احمد بابائی
1401/12/13
کوفه و کوفیان در ذهن ما همیشه یادآور بیوفایی و خیانت پیشگی هستند. شهری که سه امام اول شیعیان را با خشونتی عجیب راند. شهری که شاهد نماد عدالت بود اما در طی تاریخ بزرگترین ظالمان هم بر مسندش تکیه زدهاند. قطعاً برای هر کس که نسبت به تاریخ اسلام و تشیع آگاهی و علاقه دارد سوالاتی راجع به کوفه پیش آمده: چرا امیرالمومنین(ع) پایتخت حکومتش را کوفه قرار داد؟ چرا بعد از سستی های فراوان کوفیان، امام حسن(ع) دوباره از آنها یاری خواست؟ و بزرگترین سوال اینکه چرا سیدالشهداء(ع) بعد از دو تجربه تلخ به دعوت کوفیان اعتنا کرد؟ این کتاب در پی حلاجی کوفه و مردمش است اما در این امر کاملا موفق نیست و این کار را ناتمام میگذارد. شهر کوفه را به خوبی ترسیم میکند. تاریخش را از ابتدای شکلگیری در زمان عمر تا زمانی که همچنان شهری مهم بود، روایت میکند؛بافت جمعیتی شهر را رسم میکند و در نهایت شخصیت های مهم سیاسی، علمی و دینی آن را معرفی میکند. این کتاب مشخصاً راجع به کوفه نگاشته شده است و از همین روی برخی اتفاقات نظیر وقایع کربلا و... را به صورت اجمالی بررسی کرده است و بیشتر بر روی چرایی وقوع این واقعه و چگونگی برخورد و رفتار کوفیان در وقایعی نظیر کربلا، متمرکز است. «به طور خلاصه میتوان گفت مردم کوفه با روشنبینی و سطح فکری بالاتر از مردم سایر نقاط اسلامی، در گرویدن به حق و پیکار بر ضد باطل، پیش قدم بودند؛ امّا از طرفی در حساسترین مواقع با سستعنصری و مرعوب شدن در برابر طواغیت و زورمندان، به راحتی راه حقی را که انتخاب نموده بودند، رها میکردند و عقب مینشستند.»ص۵۲۷
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.