بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت فهیمه

فهیمه

1402/12/28

                سال‌ها پیش، پدر چند کتاب ممنوعه در کتابخانه‌اش داشت که من هر کدام را حداقل یکبار خوانده بودم. یکی‌شان مجموعه‌ای از چند داستان فولکلور بود با محوریت سادگی و حماقت بی‌حد بعضی‌ها، بدجنسی بقیه و خیانت زنان که من هیچ دوستش نداشتم و صرفا بابت ممنوعه بودنش تا آخر خواندم. بعد از آن هم هر بار سراغ داستان‌های عامیانه و فولکلور رفتم نپسندیدم. اما داستان این کتاب از خودش جذاب‌تر است: مشدی گلین خانم یک پیرزن بی سوادست که سال‌ها از بچه‌های اعیان تهران مراقبت می‌کرده. هیچ چیز به اندازه‌ی قصه سر بچه‌ها را گرم نمی‌کند و مشدی گلین خانم هم قصه‌گوی قهاری بوده با یک حافظه‌ی قوی. دست سرنوشت مشدی گلین خانم را سر راه الول-ساتن قرار می‌دهد و الول-ساتن شیفته‌ی قصه‌های او می‌شود و آن‌ها را بی کم و کاست می‌نویسد.
قصه‌های مشدی گلین خانم از نظر محتوی شبیه همان چیزی بود که از قصه‌های عامیانه به یاد داشتم، اما شیرینی کلام گلین خانم و سرگذشت کتاب، خواندنش را لذت بخش کرده بود. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.