یادداشت شراره

شراره

1402/03/22

                این داستان منو یاد جستارهایی درباب عشق از آلن دوباتن انداخت...اینجا هم شخصیتها واکاوی میشن بدون اینکه قضاوت بشن...
تنهایی در تک تک شخصیت های داستان مشهوده...این داستان به طور عجیبی این فکر را توی سرم انداخت که آدم های دورو برم در درونشون چه خبره به چه چیز هایی فکر میکنند و در درونشون چه شخصیتی دارند؟اگر جسارت بیشتری داشتن چه رفتاری از خودشون بروز میدادن در موقعیت های مختلف چه حرف هایی میزدن...ما همه در درونمون آدم متفاوتی هستیم نسبت به اون شخصیتی که به دیگران نمایان میکنیم...
هرگز این امکان وجود نداره که بتونیم عاقبت هر تصمیمی را قبل از برگزیدن ببینیم نمیتونیم از عاقبت تصمیماتمون مطمئن باشیم... 

+ مقدمه مترجم را نخونید چون هم اسپویل میکنه و هم بهتره کتاب را بخوانید تا بدونید درباه چی حرف میزنه... 

جمله‌ای از کتاب:
تمام محکومیت انسان در این جمله نهفته است: زمان بشری دایره وار نمی گذرد بلکه به خط مستقیم پیش میرود و به همین دلیل انسان نمیتواند خوش بخت باشد چرا که خوشبختی تمایل به تکرار است...


        
(0/1000)

نظرات

آره دقیقا، خیلی با پاراگراف دومت هم نظرم