یادداشت سامان

سامان

سامان

2 روز پیش

سال های سگی
        سالهای سگی رمانی است پیچیده، سخت خوان و در عین حال  بسیار جذاب و پر کشش که برگرفته از خاطرات دوران تحصیل یوسا در مدرسه نظامی است. تلفیق تجربه واقعی نویسنده از بخشی از دوران زندگی به علاوه قدرت قلم بالای او باعث تشکیل یک کار خواندنی و فوق العاده شده. 

سالهای سگی سخت خوانه چون پرش‌های زمانی متعددی داره. راویان مختلفی داره و گاهی به ویژه در یک سوم ابتدایی تشخیص اینکه راوی ماجرا کیست، مشکل میشه که همه این مسائل با صبر و تمرکز مخاطب به مرور بهتر و بهتر میشه. نوجوان های در حال تحصیل مدرسه نظامی لئونیسو پرادو شخصیت های اصلی رمان یوسا رو تشکیل میدند. شخصیت های مختلف القابی هم دارند که این هم مزید علتی میشه بر سخت تر شدن کتاب چون باید ابتدا بفهمیم کدوم لقب مال کدوم شخصیته... چند نفر از این نوجوانان پر شر و شور که هر کدوم با یک عقبه خانوادگی راهی مدرسه شدند و ما در فلش بک های متعدد داستان با اوضاع خانوادگی برخی از اینها آشنا میشیم، در مدرسه گروهی تحت عنوان حلقه تشکیل میدند. سوال امتحانی می‌دزدند، سیگار و مشروب می‌فروشند و سعی می‌کنند در اون فضای عاری از عدالت و پر از خشونت مدرسه، راهی برای بقا و پیشرفت برای خودشون پیدا کنند. طی فعل و انفعالاتی یک بار که قصد دزدیدن و فروختن سوالات امتحان شیمی رو دارند، یکی از اعضا، عامل این کار رو لو میده.علت لو دادن هم مرخصی نرفتنی است که دچارش شده و پی راهی میگرده که یک مرخصی جور کنه و به دیدار معشوقه‌اش بره. پس از این ماجرا و پیش رفتن داستان یکی از شخصیت ها در حین تمرین نظامی کشته میشه. ابتدا فرض بر این گذاشته میشه که علت این امر کاهلی خودش نسبت به اسلحه‌اش بوده اما دانش آموز دیگری ادعای دیگه ای رو مطرح میکنه و یکی از شخصیت های اصلی حلقه رو به عنوان قاتل به ماموران مدرسه معرفی می‌کنه. حالا و در تقریبا یک سوم پایانی داستان ، موضوع اصلی اینه که آیا دانش آموز خودش کشته شده یا به قتل رسیده...

چند ویژگی در مورد داستان در نظرم پر رنگ تر اومد که سعی می‌کنم در ادامه بهشون اشاراتی داشته باشم:
 1-داستان بسیار پر کشش بود و تا صفحه آخر برای مخاطب مطلب تازه ای داشت که ارائه کنه. یوسا به طور کلی نویسنده ایست که از خواننده‌اش تمرکز و دقت طلب می‌کنه و در قبال اون هم داستانی به غایت جذاب به خواننده اثرش تقدیم می‌کنه. اگر آثار یوسا با حوصله و تمرکز خونده بشه، این گره افکنی‌های متعددی که در داستانش میبینیم به گره گشایی میشه و اینجاست که لبخند لذت بر لبان مخاطب میشینه و دست مریزاد میگه به نویسنده ای که چنین دقیق و کاربلد داستان خودش رو روایت می‌کنه.
2-در داستان صفحاتی است که چهار شخصیت اصلی تر  داستان روایات ذهنیشون رو به صورت اول شخص ارائه میدند. این صفحات با  فونت متفاوت مشخص شده و همانطور که بالا گفتم گاهی تشخیص اینکه راوی کیه مشکله اما همین قضیه به شناخت بیشتر و عمیق تر شخصیت ها کمک شایانی کرده و یکی از روشهایی است که یوسا برای پرداخت شخصیت های خودش ازشون استفاده کرده. 
3-میشه مدرسه نظامی که دانش اموزان در اون مشغول به تحصیل بودند رو نمادی از جامعه دانست. جایی که عدالتی وجود نداره. مشکلات لاپوشانی میشه و مثل آشغالی به زیر فرش فرستاده میشه.اگر هم کسی هوس کنه به دنبال واقعیت ماجرایی بگرده، سرنوشت بهتری جز تبعید به منطقه سخت تر نصیبش نمیشه. با توجه به نگاه انتقادی که یوسا داشته احتمالا میشه این فرضیه رو محتمل دونست.
4- یکی از شخصیت‌های اصلی داستان آلبرتو با لقب شاعر از شخصیت های مرموز و پیچیده داستان بود که حضور پر رنگی در داستان داشت. میشه بخشی از وجود یوسا رو در این شخصیت دید. در کتاب ماهی در آب که اثری است اتوبیوگرافی از یوسا به خاطرات خودش در دوران تحصیل اشاره می‌کنه که گاهی برای دوستانش که قصد داشتند به معشوقه‌هاشون نامه بنویسند، پولی ازشون میگرفته به جاشون نامه مینوشته..آلبرتو هم لقبش در داستان شاعر بود و از این کارها هم می‌کرد و شخصیت چند بعدی و پیچیده ای هم داشت. از طرفی هم پدرش با مادرش مشکل داشتند و این قضیه هم فکر میکنم یوسا در خاطراتش آورده و میشه با این اوصاف گفت که یوسا بخشی از خودش رو در آلبرتو نشون داده.
5-داستان خشن و سیاه یوسا اینطور نبود که با سیاهی تمام بشه.بالاخره از این گروه حلقه و راویان اصلی داستان دو نفری با پشت سر گذاشتن چالش های فراوان و سختی های زیادی که متحمل شدند، در نهایت از اون دوران تاریک و سیاه مدرسه نظامی با موفقیت خارج شدند و شاید یوسا میخواد در نهایت همین رو بگه که : 
 گرچه شب تاریک است/ دل قوی دار، سحر نزدیک است(حمید مصدق) 

پ.ن1: یوسا نویسنده مورد علاقمه و هر اثری که ازش میخونم، بیشتر به این علاقه مطمئن میشم. بی صبرانه منتظرم تا برم به جدال  جنگ آخرالزمان و در نهایت غول مرحله آخر یعنی گفت و گو در کاتدرال.
پ.ن2: اسامی و القاب شخصیت ها به صورت  بولد شده تایپ شدند. لقب یکی از شخصیت ها  برده بود چون تو سری خور بود و همه بهش زور میگفتند...هر جایی در کتاب کلمه برده آورده شده، بدون در نظر گرفتن معنی باز هم بولد شده...مثلا اگر جمله ای بود که پسر کیفش را به مدرسه برده بود، اینجا هم برده بولد شده نوشته شده.
پ.ن3: اگر خدمت سربازی رفته باشید، بهتر و راحت تر فضای تلخ و تیره داستان قابل درک میشه.
پ.ن4: کتاب عصر قهرمان که نشر ثالث چاپ کرده همین کتابه!!
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.