یادداشت سید علی مرعشی

        به نام هستی‌بخش جان‌ها

داستان تیبو همانطور که از نامش بر‌می‌آید ماجرای یک خانوادۀ فرانسوی است. جلد اول کتاب با یک حادثه آغاز می‌شود و در طول دو سه فصل نیمه‌بلند با شخصیت‌های اصلی و زمینه‌های بروز رخدادها آشنا می‌شویم. در جهان فرانسوی روژه مارتن دوگار، نه از آن «توصیفات طولانی تالستوی‌‌طور از وجنات شخصیت‌ها» خبری است و نه مانند آثار داستایفسکی با «تک‌گویی‌های درونی افراد و کاوش‌های روانشناسانۀ آنها» طرف هستیم. در واقع با داستانی شسته‌رفته مواجه‌ایم که طرفداران رمانِ نو بر سرش می‌زنند و عموم مردم حداقل از جلد اولش لذت می‌برند.

 «خانوادۀ تیبو» یک داستان پاریسی تمام‌عیار است با انواع و اقسام عشق‌ها و هوس‌های شورانگیزش، بی‌وفایی و تنوع‌طلبی مردانش و خلاصه هر آنچه قوام‌بخش یک داستان فرانسوی است! جلد اول، روایت بزرگ‌شدن افراد دو خانواده و کشمکش آن‌ها با دوران نوجوانی و بحران هویت فرزندان است. دیالوگ‌های رمانتیک درباب عشق و حس رهایی از هر‌آنچه مظهر تعلق و اسارت به یک سبک زندگی یا آیین باشد در این نوشته موج می‌زند و هر ازچندگاهی تک‌گویی‌های کشیشی که بیش از هر چیز یادآور کشیش‌ داستان‌های روسی است ما را در حسی آمیخته با خلأ و تعالی همراه می‌سازد.

وای بر کسی که سبب لغزش باشد!
وای بر این جهان به سبب لغزش‌ها، زیرا که لابد است از وقوع لغزش‌ها، لیکن وای بر کسی که سبب لغزش باشد.( انجیل متی باب ۱۸)
در جلد اول داستان، فردی با بی‌وفایی و بوالهوسی موجب لغزش و انحراف دختر جوانی می‌شود و او را ترک می‌کند. دو سال بعد دوباره او را پیدا می‌کند درحالی‌که از کردۀ خود پشیمان شده است و این فقرات از انجیل را بر زبان جاری می‌سازد. از شما چه پنهان که این بخش از کتاب اثر سنگینی بر من گذاشت. بی‌باکی افرادی که در فضای حقیقی و مجازی با اعتماد به سقفی بی‌نظیر خود را مصلح، معترض و مبارز می‌نامند و بدون کم‌ترین درکی از چگونه دنبال‌کردن یک رخداد اجتماعی و تبعات متفاوت آن، خود را وارد بازی دشواری می‌کنند که دست‌آخر بازندۀ آن هستند و در این وسط دست چند نفر را نیز خواسته یا ناخواسته گرفته و وارد معرکه کرده‌اند. سنگینی مسئولیتی که این افراد در قبال سرنوشت دیگران دارند از مخیلۀ من بیرون است. فعلاً که دوران بتاز تا بتازیم و جولان کوتوله‌هایی نیزه به دست است که دن‌کیشوت‌وار به سوی آسیاب‌ها حمله می‌برند و با پریدن کلاغی قطع می‌یابند و حکم جزمی صادر می‌کنند. اینها مایۀ تأسف برای طلب حقوق و آزادی‌های مدنی هستند.
ترجمه به جز چند کلمۀ عجیب و شاذ، روان است و مشکلی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند. مساله اینجاست که خوانندۀ حرفه‌ای که معمولاً دوست دارد تا نویسنده در برخی بزنگاه‌ها بیشتر به اعماق ذهن یا روان یک شخصیت نقب بزند یا عمق گفت‌وگو‌ها و میزان هستی‌شناسی آنها را بالا ببرد، از این کار طفره می‌رود و بخشی از خواننده‌ها را ناکام می‌گذارد.

🔸پ: از جلد ۳,۴ و ۵ چیزی نمی‌نویسم و سخن کوتاه می‌دارم زیرا نکتۀ دندان‌گیری از آن به‌ دست نیاوردم که آورده‌ای نو برای خود یا همراهانم داشته باشد. مستحضر هستید که این مسأله سابجکتیو است! به قول یکی از همخوانان این کتاب: خانوادۀ تیبو، یک کتاب معمولی!

🔹پ۲: هرچه در پی‌نوشت قبلی نوشتم در صد صفحۀ پایانی جلد آخر نقض شد. بارها پیش آمده که طعم تلخ بی‌حاصلی و ناکامی را در مطالعۀ آثار بزرگ و قطور به جان نشانده‌ام، تشنه در بیابان‌های برهوتش جان‌کنده‌ام و پیشروی کرده‌ام اما بالاخره در نقطه‌ای به آبی زلال و گوارا رسیده‌ام. از خنکای روح‌افزای آن کامروا شده‌ام و ارزش مسیر پیموده شده را درک کرده‌ام. شاید آن نوشیدنی که به جان خسته‌ای چون من مزه کرده است تشنگی دیگری را سیراب نکند اما خب انصاف اقتضا می‌کند تا این را نیز بگویم و بگذرم. 

اواخر تابستان ۱۴۰۲
✍🏻سید علی مرعشی
      
1

29

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.