یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

                دفعهٔ قبل که خوندمش هم همین بود نظرم؛ اینکه من مخلوق فرانکنشتاین، این موقعیت پیش‌آمده که مخلوق با خالقش مواجه بشه و وانهادگی و طردشدگی‌اش رو خیلی خیلی می‌پسندم و به‌نظرم خیلی شگفت‌انگیزه، اما مری شلی خیلی خوب نتونسته این ایدهٔ ناب و فوق‌العاده‌ش رو پرورش بده و برای همین داستان کلی باگ و حفره داره، شخصیت‌ها خوب از آب درنیومدن و همه چی کمی می‌لنگه‌. 
زبان مری شلی بسیار زیبا و دوست‌داشتنی و شعرگونه است و این مسئله در این ترجمه خیلی خوب نمودار شده. نکتهٔ مثبت دیگر این نسخه هم تصویرسازی‌های شگفت‌انگیز و زیباشن که واقعاً تجربهٔ خوندنش رو لذت‌بخش می‌کنه. 
مری شلی با وجود مادر و پدر روشن‌فکری که داشته و شرایطی که توش بزرگ شده و البته اینکه در اوایل جوانی به‌واسطهٔ رابطهٔ نامتعارفش با پرسی شلی به حلقهٔ متفکران و هنرمندان رمانتیک راه پیدا می‌کنه و با کسی مثل لرد بایرون از نزدیک در ارتباط بوده، و البته خودش بسیار باسواد بوده، اندیشهٔ مستقل و زیبا و ژرفی داشته و برای همین هم می‌تونیم خیلی از عناصر جنبش رمانتیسیسم و نقدش به سنت خردگرای عصر روشنگری رو در این داستان مشاهده کنیم؛ مثل مرگ خدا و پذیرش وانهادگی انسان در جهانی نامتناهی و تهی از معنا، مثل گذشته و کودکی روشن و ازدست‌رفته و دلتنگی برایش، مثل خطری که پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیکی می‌تونن برای انسان و زندگی معنادار انسانی داشته باشن، مثل درد و رنجی که انسان در این جهان تاریک و سرد و تنها تجربه می‌کنه و خیلی چیزهای دیگه. 
اما می‌شه خوانش دیگری هم از فرانکنشتاین داشت؛ می‌شه موجود ویکتور رو بخشی از هویت خودش دونست؛ دوگانهٔ تاریک و روشنی که در وجود همه‌مون هست و آن‌قدر درهم‌تنیده‌شده که دیگه به‌راحتی نمی‌شه از هم تمیزشون داد؛ جوری که گاهی سیاهْ سفید و سفیدْ سیاه به‌نظرمی‌رسه. و البته می‌شه به‌راحتی رد پای زندگی پر فراز و نشیب خود مری شلی و ازدست‌دادن‌های زیاد و طردشدگی‌های پی‌درپی‌ای رو که در زندگی تجربه کرده بود در این داستان پیدا کرد. به‌نظرم موجود ویکتور از همه بیشتر به خود مری شلی شبیه است. 
در نهایت به‌نظرم این داستان کلی پتانسیل‌های زیبا داره و کشش و جاذبهٔ یک داستان گوتیک درست و حسابی رو هم داره و ان‌قدر جالب هست که بشه از ایرادات داستانیش تا حدی چشم‌پوشی کرد و احتمالاً به همین دلیل نسخه‌های اقتباسی‌ش مثل اجرای تئاتر ملی آن‌قدر دلنشین‌ترن. ممنونم خانم شلی برای این داستان جادویی و فوق‌العاده.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.