یادداشت

استانبولچی
        بنظرم برای اینکه بخواهی یک‌سفرنامه بخوانی دو تا مسئله باید جاذبه کافی داشته باشد : سفر به کجا باشد و چه کسی نوشته باشد؟! استانبول قطعا آن مقصد جذاب و دست نیافتنی ای نیست که قانعم کند! یادم است‌ یک بار در فروشگاهی قیمت پشت جلد کتاب استانبولی منصورضابطیان را که دیدم ،‌به شوخی به دوستم گفتم : یک‌سفر بریم‌استانبول خرجش کمتره!! استانبولچی هم از این‌ قاعده مستثنا نبود‌. راستش را بخواهید ، اسم و سبک نویسنده هم آنقدر ها برایم کافی نبود. مثلا اگر رضا امیرخانی سفرنامه شاه عبدالعظیم هم بنویسد ، سراغش می روم ! چون می دانم نگاهش یکی از آن زاویه هایی ست که بین ۳۶۰ درجه زاویه دیدِ متفاوت ، مغفول مانده و لابد یک تمایز و جذابیت و نکته ناگفته ای دارد که خواندنش بیارزد . ( پ، ن : مقصودم فردگرایی و شخص محوری نیست ، حرفم بر سر میزان تجربه ، اطلاعات و سبک تولید محتوای نویسنده است)

استانبولچی اما یک‌ویژگی متفاوت دارد آن هم زمانِ سفر است! بعید می دانم کسی دهه محرم حال و هوای استانبول گردی به سرش بزند و تاسوعا و عاشورایش را در ترکیه سپری کند. همین انتخاب زمان خاص برای سفر ، تمایز قابل توجهی ایجاد کرد و خب در طول متن کتاب هم اگرچه گاهی اسیر یک‌نواختی می شد اما پرداخت روانی از مراسم‌محرم و فرهنگ شیعیان ترکیه ایجاد کرده است. البته که متن علامت های سوال زیادی دارد  و نویسنده در فرصت محدود و شرایط خاص سفرش از جمله نوعروس بودن ، نتوانسته روایتش را کامل کند و برخی از این علامت سوال ها را خوب پاسخ بدهد. در عین حال پرداختن به شکل گیری شناخت بین دو همسر و تجربه اولین سفر مشترک خرده روایت های خواندنی و حتی کمی طنز را در دل سفرنامه جا می کند. " آقای همسفر" انصافا ترکیب خوش نمکی ست !

 اگرچه متن سفرنامه هم از شیب های کوچه پس کوچه های استانبول بی نصیب نمانده و نقاط اوج و فرود های نامرتبی دارد.
اما در اندازه خودش تلاش قشنگی ست برای قاب بندی محرم ، در شهری به شلوغی و  تنوع استانبول...

راستی! معصومه صفایی راد را بیشتر با به "صرف قهوه و پیتا"یش می شناسند. با این که یک‌نسخه از چاپ اولش را توی کتابخانه ام دارم ، هنوز نخوانده ام و شناخت بیش تری از قلم نویسنده ندارم 🌱
      
3

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.