یادداشت زینب سادات رضازاده

                کتاب روایت های از نویسندگان مختلف در خارج از وطن خودشان است. وقتی کتاب را تمام کردم به این فکر کردم که منظور از لهجه خود انسان ها بودند، خود یک مهاجر هست که  با وجود زندگی و یا بزرگ شدن باز هم قسمتی از وجودش را در سرزمین خودش میگذارد و می‌رود... قسمتی که با توجه به نوشته‌ها هیچ وقت جای خالی اش پر نمیشود ...  میتواند این قسمت  خاک، خیابان، خانه و یا حتی خاطره ها باشند ...
و اما روایت آخر را بیشتر از همه پسندیدم، روایتی از روستایی در کرانه باختری و مردمی مظلوم را نشان می‌داد... 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.