یادداشت عینکی خوشقلب
1403/11/26
دلتورا مجموعه عزیز من است. یک نمایشگاه کتاب در غرفه قدیانی پیدایش کردم و بدون هیچ شناختی همهی جلدهایش را خریدم و یکی از بهترین خریدهای زندگی بود. مجموعه را در سالهای آخر دبستان خواندم و آن زمان جالبترین و هیجانانگیزترین کتاب تخیلی زندگیام به حساب میآمد. من خیلی از کتابهای ماجراجویی خوشم نمیآید. سرگردانی شخصیتها (خصوصاً در جنگل) برایم خستهکننده است. اما خوبی دلتورا این است که برای این سرگردانی یک دلیل مشخص دارند. برای بازگرداندن پادشاهی دلتورا باید هفت گوهر کمربند دلتورا پیدا شود. "لیف" شخصیت اصلی داستان است که همراه با "باردا" راهی این سفر میشود و در همین جلد اول است که "جاسمین" دختر جنگلی را ملاقات میکنند و با هم به دنبال اولین گوهر میروند. امیلی رودا، یک سرزمین خیالی واقعی ساخته است که جغرافیا و تاریخ خودش را دارد و به نظرم این سرزمین خیالی لیاقتش را دارد که به اندازهی باقی جهانهای خیالی معروف بشود. برای مثال هر یک از گوهرهای کمربند دلتورا نمادی از بخشهای مختلف سرزمین دلتورا است و هر یک نیرویی دارد. به همین خاطر پیدا کردن هر گوهر باعث میشود که آنها یک نیروی جدید به دست بیاورند و به تدریج قدرتمند شوند و این به پیشرفت داستان کمک میکند. دومین جذابیت دلتورا، ساختار معمایی داستان است. یعنی شخصیتها برای موفقیت در جستوجویشان بیشتر از اینکه درگیریهای فیزیکی داشته باشند باید معماهایی را حل کنند. معمای اینکه گوهر بعدی کجاست؟ معمای اینکه وارث تاج و تخت کیست؟ یا حتی در بخشهایی برای گرفتن گوهر باید از سد انواع معماها بگذرند. حالا که فکر میکنم، شخصیتهای داستان لیف، باردا و جاسمین آنقدرها هم عمیق پردازش نشده بودند. مثلاً هیچ چیز از جزییات منحصر به فرد شخصیت لیف و احساسات او به خاطر ندارم اما همین حالا یادم افتاد بعضی از شخصیتهای فرعیتر مانند "دووم" چقدر جالب و مرموز بودند و کشف روابط بین آنها چقدر هیجانزدهام میکرد. امیلی رودا در روایت داستان زیادهگویی نمیکند کتابها کوتاهاند و خط داستانی مشخصی دارند. از طرفی بعضی از غافلگیریها در طول داستان خواننده را هیجانزده میکند. مثلا منِ ده ساله از کشف بعضی از رازهای پنهان بینهایت ذوقزده شدم و هنوز آن احساس را به خاطر دارم. (قطعاً اگر یک بزرگسال آن را بخواند چنین حسی نخواهد داشت.) مجموعه "در جستوجوی دلتورا" هشت جلد دارد. بعد از آن مجموعه سه جلدی "سرزمین سایههای دلتورا" است و بعد از آن "اژدهایان دلتورا" که چهار جلد است و من اژدهایان را از همه بیشتر دوست داشتم و سرزمین سایهها را از همه کمتر. چند سال بعد از این مجموعهها، مجموعهی "ستاره دلتورا" منتشر شد که صرفاً در سرزمین دلتورا اتفاق میافتاد اما لیف و دوستانش در آن حضور نداشتند. بعدترها مجموعه عزیزم را به خواهرزادهام اهدا کردم و او تا مدت زیادی اعتقاد داشت "بهترین" کتابی است که خوانده است و به نظر من هم این مجموعه یکی از بهترین مجموعههای تخیلی است. که بچههای زیر ۱۲ سال از آن بینهایت لذت میبرند و بزرگترها دوست خواهند داشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.